مزارات ایران و جهان اسلام

سایت علمی پژوهشی زیارتگاه های ایران جهان اسلام (امامزاده ، بقعه، آرامگاه، مقبره، مزار، گنبد، تربت، مشهد، قدمگاه، مقام، زیارت، معرفی عالمان انساب، کتابشناسی مزارات و زیارت و انساب

نهضت زید قاضى طبرستانى (395 هـ .ق)

وى از سادات جلیل القدر حسنى است که مدّتى در حبس آل و هسودان بود. پس از آزادى از سوى الثائر بالله و دیگران. قضاوت طبرستان را بعهده گرفت و امامت جماعت و جمعه آن دیار را داشت.([2]) در آواخر قرن چهارم هجرى در دیلم خروج کرد و مردم را به سوى خود دعوت نمود و جمع کثیرى دور او جمع شدند و توانست دولتى تشکیل دهد.

نهضت ابوهاشم علوى حسنى (405 تا410 هـ . ق)

وى یکى از پرشورترین قیامهاى گیلان را رهبرى مى کرد. مکنى به ابوالحسن و مشهور به ابوهاشم علوى بود. در طبرستان مى زیست و سپس در منطقه فخم گیلان قیام خود را آغاز نمود و توانست تمام منطقه گیلان را تصرّف نماید. قیام او همزمان با نهضت ابوالحسین هارونى ملقّب به المویّد بالله بود و بین آنان مودت و ارتباط خوبى برقرار بود.

تاریخ دقیق قیام وى معلوم نیست. اما از آنجاییکه وى در زمان ابوالحسین هارونى مى زیست، مى توان احتمال داد که وى در دهه اوّل قرن پنجم هجرى قیام خود را آغاز نموده و پس از چند سال حکومت به دست اسماعیلیّه الموت به شهادت رسیده باشد.

نهضت سیّد ابوالقاسم بن مؤیّد بالله

وى پس از وفات عموى بزرگوارش، سیّد ابوطالب یحیى هارونى، پیشوائى شیعیان زیدیّه را در تنکابن و رودسر و لاهیجان به عهده گرفت. مدفن او در آبادى (جزما) گزما در منطقه کوهستانى دو هزار تنکابن است. امروزه این قریه به افتخار مدفن این سیّد جلیل القدر حسنى به قریه امامزاده قاسم نامگذارى شده است.([1])

سیّد ظهیر الدّین مرعشى در ثبت وقایع 889 هـ .ق مى نویسد: ماموریتى در آن نواحى داشته و در قریه مزبور اقامت نمودم و از آن مزار مبارک زیارت کردم.([2])

نهضت ابوطالب هارونى الناطق بالحق (411 ـ 424 هـ .ق)

ابوطالب یحیى ملقّب به السیّد ناطق بالحق، پس از مرگ برادر به خلافت رسید و به امامت نشست. وى در سال 340 هجرى در شهر آمل ولادت یافت. نخست نزد دائى خود سیّد ابوالعبّاس به تحصیل پرداخت. سپس به محضر شیخ ابوعبدالله معروف به شیخ مفید (ره) استاد طائفه امامیّه پیوست و از آن بهره مند شد، آنگاه به حلقه شاگردان قاضى القضاة عبد الجبّار در رى پیوست و به کمال رسید.([2])

برادران هارونى سیّد یحیى و احمد نخست به شیوه پدر امامى مذهب بودند، آنگاه به مسلک زیدیان گرویدند، ابن اسفندیار مى نویسد: «در میان زیدیه مبروزتر و محقق تر از ابوطالب یحیى دانشمندى نبود.»([3])

نهضت سیّد محمّدالمهدى لدین الله (353 ـ 360 هـ . ق)

یکى دیگر از سادات که بعنوان امام زیدى در منطقه دیلم قیام نمود و مقر خود را در رودسر = هوسم قرار داد. سیّد ابوعبداله محمّدبن الحسن داعى ملّقب به المهدى لدین الله است. وى سیّدى شریف، جلیل القدر، عظیم الشان، شجاع و دلیر بود. او کسى است که میان قاسمیان و ناصریان زیدى که به سبب اختلاف در اجتهاد اختلاف عظیمى میانشان پدید آمده بود، الفت و آشتى ایجاد کرد. چرا که مى گفت هر مجتهدى در اجتهاد خود مصیب و برحق است. در حق او گفته شده است اگر قرار بود زمین از عظمت چیزى بلرزد، هر آنچه از علم ابوعبدالله داعى مى لرزید. پدرش حسن بن قاسم بعد از امام ناصراطروش به پیشوایى رسید و مردى عادل بود.

سیّد محمّدمهدى لدین الله در بغداد قیام خود را آغاز نمود و در سال 353 هـ .ق به دیلم و گیلان آمد و چهار هزار نفر از علماى آن سامان با او بیعت کردند. او از نظر اخلاق و رفتار شبیه وصى رسول الله(صلى الله علیه وآله) بود. فرزندانش ابوحسن على، و احمد نام داشتند که پدر را در این قیام همراهى مى کردند. وى به سال 360 در هوسم رودسر از دنیا رفت. از امام ابوطالب روایت است که وى را مسموم ساختند.([2])

نهضت سیّد مویّد بالله (333 ـ 411 هـ .ق)

ابوالحسین احمد و برادرش ابوطالب یحیى نواده امام حسن مجتبى(علیه السلام)، معروف به برادران هارونى هستند. ابوالحسین فرزند بزرگتر، ملقّب به، السیّد مؤیّد بالله که از پیشوایان زیدیّه بود و در دیلم ظهور کرد. گویند: «از سادات آل رسول علیه الصّلاة و السّلام هیچ آفریده اى خروج نکرد که مانند این دو برادر شرایط امامت را جامعتر باشند».([2]) سیّد ابوالحسین با مردم دیلم و گیل که دعوت او را اجابت کرده بودند طریقى پیش گرفت که به اعجاز شباهت داشت.([3])

نهضت المستجیر بالله اسحاق بن عیسى المکتفى بالله

در سال 349 هـ .ق شخصى در دیلم اظهار دعوت به خود نمود که لقب خود را مستجیر بالله گذاشته بود، دعوتش بیعت کردن با برگزیده از خاندان پیغمبر(صلى الله علیه وآله)بود. گروهى که بر خلاف گیلانیان و دیلمیان کیش سنّى داشتند به دور مستجیر بالله جمع شدند، و در این هنگام نعیمى وزیر جستان بن سالار که در حبس بود از حبس بگریخت و به موغان رفت و از آنجا نامه اى به مستجیر باللّه نوشت و او را به موغان دعوت کرد و در آن نامه به وى وعده داد که لشکر براى او جمع کند و آذربایجان را از براى او تصرّف نماید و از آنجا به عراق و بغداد رود و مستجیر بالله را خلیفه نماید. چون نامه، به مستجیر بالله رسید، بسیار خوشحال گردید و با سیصد تن از گیلان به موغان رفت.

زوال دولت علویان

چنان که گفتیم، پس از مرگ ابوالقاسم جعفر، مردم با فرزند او ابوعلى بیعت کردند. وى دانشمندى شجاع بود و اخلاقى نیکو داشت. ماکان، حاکم منسوب ابوالقاسم در گرگان، دوست داشت نوه دخترى خود را که فرزند ابوالقاسم بود، به حکومت برساند; ولى ابوعلى از این موضوع اطلاع یافت و توطئه آنها را خنثى کرد و در درگیرى هایى که اتفاق افتاد، ابوعلى کشته شد. اما مردم آمل با ابوجعفر حسن بن احمد بن ناصر ـ که معروف به «صاحب قلنسوه»([1]) بود ـ بیعت کردند. پس از مدتى میان او و ماکان، اختلاف پیش آمد و ماکان، فرار کرد. ماکان نز داعى آمد و با اصرار با او بیعت کرد. داعى با جمع آورى نیرو، موجبات فرار ابوجعفر را فراهم کرد و خود با استقبال مردم، وارد آمل شد. صلح امیر نصر سامانى با داعى صغیر، موجب سرزنش او از طرف خلیفه عباسى شد. وى بار دیگر به جنگ داعى رفت و او را شکست داد و در نزدیکى آمل، وى را به قتل رساند.

پس از کشته شدن داعى صغیر، میان ماکان و ابوجعفر اختلاف پیش آمد و ماکان، او را به قتل رسانید و اسماعیل بن ابوالقاسم را به حکومت طبرستان رساند; ولى او هم به وسیله زهر به قتل رسید.([2])

تحوّلات سیاسى و اجتماعى دوره علویان

حضور و استقرار علویان و سادات در طبرستان و دیلم، سبب امتزاج خونى دو عنصر قومى عرب و ایرانى، و از آن مهم تر، تحکیم و تثبیت تشیع در میان ایرانیان شد. تشکیل دولتى علوى تبار و زیدى مذهب در ایران، آن هم بنا به خواست مردمان بومى طبرستان و دیلمستان خود، سنگ بناى رشد و گسترش سریع سیاسى ـ مذهبى تشیع در ایران گردید و با زوال آن دولت علوى زیدى مذهبى که رهبرى اش را در دست داشتند، دولت زیدى مذهب دیگرى سر برآورد که پایه گذارانش ایرانیان بودند; یعنى دولت مقتدر آل بویه که در بخش وسیعى از قلمرو شرقى جهان اسلام، سایه گستردند.

تحولات فرهنگى دوره علویان

هجرت علویان به طبرستان و دیلم، تأثیرات فرهنگى مهمى در آن مناطق بر جاى نهاد. وقتى یحیى بن عبدالله وارد آن جا شد، مردم دیلم را به اسلام دعوت کرد، و مسجدى بنا کرد.([1]) او قلوب مردم را به سوى اسلام سوق داد. بعدها حضور علویان در منطقه، به تدریج بر افکار و اذهان مردم، تأثیرات مثبتى گذاشت، به خصوص که مردم، آنان را به پاکى، زهد و تقوا مى شناختند.([2])

حسن بن زید (داعى کبیر)، در همان آغاز حرکت خود به مردم اعلام کرد: براى برپا داشتن کتاب خدا و سنت پیامبر(صلى الله علیه وآله) و امر به معروف و نهى از منکر با شما بیعت مى کنم.([3])

روحیات و افکار داعى

از بررسى آثار و متون تاریخى بر مى آید که داعى، شخصى با روحیات ممتاز و از طرفى داراى خصوصیات متضاد بوده است. روحیه دلیرى، جنگجویى، جسارت و شهامت وى اگرچه با ذوقیات علمى و ادبى وى قابل جمع بوده و به همین جهت وى را یک انسان خود ساخته آن عصر، تبدیل ساخته است. ولى نقل بعضى از ارباب تراجم و تاریخ، پیرامون افراط وى در خونریزى مى تواند ناشى از اغراق و یا احیاناً تحت تأثیر مورخان و ترجمه نویسان مرتبط با دستگاه عباسى باشد.([1])

از جمله منابعى که در مورد سخت گیرى و بى رحمى داعى اغراق نموده اند از متقدمین محمد بن جریر طبرى، ابن اثیر، و ابونصر بخارى و ابوالحسن عمرى و از متأخرین محمد تقى سپهر صاحب ناسخ التواریخ هستند.

شکل گیرى نهضت طبرستان

وقتى قیام یحیى بن عمر بن یحیى به دست محمد بن عبدالله طاهرى به سال 249 هجرى در کوفه سرکوب شد. جمع کثیرى از سادات علوى، موسوى و حسنى به دیگر شهرهاى اسلامى روى آوردند. ابوالحسن عمرى نسابه مى نویسد: «فرزندان جعفر بن محمد ابلّه بن عمر بن امام على(علیه السلام) به خاطر ترس از عمال خلیفه عباسى، به دیگر شهرهاى اسلامى متفرق و مخفى شدند. از این رو اسحاق و یعقوب فرزندان جعفر به قم، و مظفر به فارس و محمد و هاشم به رى و سپس به کرمان منتقل گشتند.»([1])

ورود نخستین علویان به طبرستان

یحیى بن عبدالله محض([1]) از نوادگان امام حسن(علیه السلام)، پس از آن که در سال 169 هجرى در قیام شهید فخ (حسین بن على) شرکت داشت. مجروح شد و مدّت ها مخفیانه زندگى مى کرد. وى، طبرستان را که محلّ امنى برایش بود، برگزید و در سال 175 هجرى در منطقه دیلم طبرستان بر ضدّ هارون الرشید قیام کرد و از این رو، تحت تعقیب خلیفه عباسى قرار گرفت.

همکارى خاندان هاى محلى با علویان

در آغاز دوره خلفاى اسلامى، طبرستان از لحاظ سیاسى اهمیّت چندانى نداشت; زیرا آخرین منطقه ایران بود که به تصرف اعراب درآمد و فرمانروایان محلى آن جا، حتى پس از فتوحات، مستقل بودند و سالیانه به خلفا خراج پرداخت مى کردند، یا این که از طرف خلفا، همان مناطق تحت تصرف، در اختیار آنان قرار مى گرفت.

یحیى بن عبدالله، با همکارى خاندان هاى محلى این منطقه توانست نیروى قابل ملاحظه اى جمع آورى کند; ولى به دلایلى از نبرد، خوددارى کرد. حسن بن زید، ملقب به «داعى کبیر»، با دعوت آنان توانست در سال 250 هجرى، بسیارى از مناطق را از دست کارگزاران خلفا خارج نماید. براى مثال، محمد بن رستم از ملوک کلار و چالوس، پس از بیعت با داعى، بر مقدمه لشکر محمد بن اوس حمله برد و او را شکست داد. بعد از چند روز که داعى در «پاى دشت» بود ملوک و سران محلى (مانند: امیدوار بن لشکرستان، و یهان بن سهل، فالیزبان و فضل رفیقى) با ششصد نفر نزد او رسیدند و در همان روز، اسپهبدان طبرستان (مانند: پادوسپان، مَصمَغان، خورشید بن وَنْدَرَند و خیار بن رستم) به داعى نامه نوشتند و حمایت خود را از او اعلام کردند.([1])

پیشینه مذهبى طبرستان

درباره مذهب مردم طبرستان تا پیش از دوره ساسانیان، اطلاع دقیقى در دست نیست. به نظر مى رسد که از اواخر دوره اشکانیان آئین زردشتى در تمامى نواحى طبرستان رواج داشته است. قدیمى ترین سند مکتوبى که مى توان گرایش هاى دینى مردم طبرستان را از آن دریافت، نامه تنسر است. بنا بر مضمون این نامه میان پدر گشنسب، شاه طبرستان و تنسر هیربد هیربدان اردشیر بابکان، روابطى بر پایه دوستى و مودت برقرار بوده است. تنسر نزد او منزلت و قدرى بزرگ داشته و گشنسب نیز به نوبه خود، تنسر را تعظیم و تکریم بسیارى مى نموده، نظر وى را ارج مى گذاشت.([1])

ورود اعراب به طبرستان

اوّلین لشکرکشى اعراب به طبرستان، در زمان خلیفه دوم به وسیله نعمان بن مقرّن که فرماندهى نیروهاى مهاجم را بر عهده داشت، آغاز شد. وى برادرش سوید را براى فتح قومس فرستاد و پس از فتح آن جا، گرگان و سپس طبرستان را به صلح، تصرّف کرد;([1]) وجود موانع طبیعى، ورود سپاه اسلام را با مشکل مواجه مى ساخت. بنا به گزارش دیگر، سعید بن عاص، در زمان خلیفه سوم، دشت طبرستان را فتح و با پادشاه گرگان، بر دویست هزار درهم مصالحه نمود. سپس رویان و دماوند را فتح کرد.([2]) اهالى جبال و رى، اموال بسیارى به او اعطا کردند.

جغرافیاى طبرستان

طبرستان([1]) در جنوب و جنوب شرقى دریاى خزر قرار دارد و سرزمینى سرسبز، آباد و داراى مانع طبیعى مى باشد از شهرها و دهکده هاى معروف آن، سارى، مامطیر، تُرجى، ناتل، چالوس، رویان، کلار و آمل را مى توان نام برد. شهر بزرگ آمل، مقرّ حکومت سلاطین طبرستان بوده است.([2])

مقدسى، طبرستان را داراى کوه هاى بسیار و باران فراوان وصف کرده و آمل را مرکز شهرهاى چالوس، مامطیر، تُرنجَه، سارى و تَمیشه و... دانسته است.([3])

بررسی تحلیلی نهضتهای علویان

هجرت علویان به طبرستان و دیلم، تأثیرات فرهنگى مهمى در آن مناطق بر جاى نهاد. وقتى یحیى بن عبدالله وارد آن جا شد، مردم دیلم را به اسلام دعوت کرد، و مسجدى بنا کرد.([1]) او قلوب مردم را به سوى اسلام سوق داد. بعدها حضور علویان در منطقه، به تدریج بر افکار و اذهان مردم، تأثیرات مثبتى گذاشت، به خصوص که مردم، آنان را به پاکى، زهد و تقوا مى شناختند.([2])

امامزاده عبداللّه‏ و حمزه ـ سارى+ تصاویر

این بقعه در چهار کیلومترى خاورى شهر سارى، در حدود 5/1 کیلومترى جادّه اصلى نکا به سارى، در میان قبرستان عمومى روستاى آب بندانسر قرار دارد.

بقعه به شکل مستطیل به ابعاد 15×8 متر که درب آن از جانب مشرق باز مى ‏شود.
در سه جهت بقعه پنجره‏هایى تعبیه کرده‏اند و قبر امامزاده در انتهاى بقعه قرار گرفته و صندوقى چوبى به طول دو، عرض 20/1 و ارتفاع 30/1 سانتى‏متر از مرقد محافظت مى‏ کند.

امامزاده حمزه رضا ـ سارى

در چهارده کیلومترى جنوب خاورى شهر سارى، در کنار جادّه اصلى هولار به دودانگه، مزار باشکوه امامزاده حمزه رضا قرار دارد.

این بناى زیبا در مجاورت پاسگاه انتظامى هولار قرار گرفته و شامل ایوان، گنبد، حرم، صحن مشجّر و دیگر امکانات رفاهى است.

بنا در سال 1359 ه . ش پس از تخریب بناى قدیم ساخته شد و شامل ایوان کوتاه و مناره‏اى به قطر تقریبى شش متر و ارتفاع پانزده متر است که گنبدى کلاه‏خودى بر ساقه‏اى چهل سانتى‏مترى قرار دارد. ارتفاع گنبد حدود شش متر و قطر آن چهار متر است و فاقد تزیینات مى‏باشد و نماى خارجى آن را تنها با رنگ سبز نقّاشى نموده ‏اند.

موضوعات
سایت علمی پژوهشی زیارتگاه های جهان اسلام (معرفی بیش از چهل هزار زیارتگاه)

طراح وبلاگ: سید محمد علوی زاده