مزارات ایران و جهان اسلام

سایت علمی پژوهشی زیارتگاه های ایران جهان اسلام (امامزاده ، بقعه، آرامگاه، مقبره، مزار، گنبد، تربت، مشهد، قدمگاه، مقام، زیارت، معرفی عالمان انساب، کتابشناسی مزارات و زیارت و انساب

قلعه الموت

این قلعه بر فراز کوهى است که اطراف آن را پرتگاه‏هاى عظیم و بریدگى‏هاى شگفت فرا گرفته است. این کوه از نرمه گردن (میان نرمه لات و گرما رود) شروع شده و به طرف مغرب ادامه پیدا کرده است. صخره‏هاى پیرامون قلعه که رنگ سرخ و خاکسترى دارند، در جهت شمال شرقى به جنوب غربى کشیده شده‏اند. پیرامون دژ از هر چهار سو پرتگاه است و تنها راه دسترسى به آن، راه بسیار باریکى است که در جانب شمال آن قرار دارد.

قلعه الموت را مردم محل «قلعه حسن» مى‏ نامند. این قلعه از دو بخش غربى و شرقى تشکیل شده است. هر بخش، به دو بخش: قلعه پایین و قلعه بالا تقسیم شده است که در اصطلاح محلّى، آن‏ها را «جورقلا» و «پیازقلا» مى ‏نامند. طول قلعه حدود 120 متر و عرض آن در نقاط مختلف بین 10 تا
35 متر متغیر است.

دیوار شرقىِ قلعه بالا یا قلعه بزرگ که از سنگ و ملاط گچ ساخته شده
است، کم‏تر از سایر قسمت‏ها آسیب دیده است. طول آن حدود 10 متر و
ارتفاع آن بین 4 تا 5 متر است. در طرف جنوب، در داخل صخره اتاقى کنده
شده که محل نگهبانى بوده است. در جانب شرقى این اتاق، دیوارى به
ارتفاع 2 متر وجود دارد که پى آن در سنگ کنده شده و پشت کار آن نیز از
سنگ گچ بنا شده است، و نماى آن از آجر مى‏باشد.

در جانب شمال غربى قلعه بالا نیز دو اتاق در داخل سنگ کوه کنده‏اند.

در اتاق اوّل، چاله آب کوچکى قرار دارد که اگر آب آن را کاملاً تخلیه
بکنند، دوباره آبدار مى‏شود. احتمال مى‏دهند که این چاله با حوض جنوبى
ارتباط داشته باشد. در پاى این اتاق، دیوار شمالى قلعه به طول 12 متر و
پهناى 1 متر قرار دارد که از سطح قلعه پایین‏تر واقع شده است و پرتگاه
مخوفى دارد. در جانب جنوب غربى این قسمت قلعه، حوضى به طول 8
متر و عرض 5 متر در سنگ کنده‏اند که هنوز هم بر اثر بارندگى زمستان و بهار
پر از آب مى‏شود. در کنج جنوب غربى این حوض، درخت تاک کهن سالى
که همچنان سبز و شاداب است، جلب توجّه مى‏کند. اهالى محل معتقدند
که آن را «حسن صباح» کاشته است. این قسمت از قلعه، به احتمال زیاد،
همان محلّى است که حسن صباح مدت 35 سال در آن اقامت داشته و
پیرامون خود را رهبرى مى‏نموده است.

در جانب شرقى قلعه، پاسداران قلعه و افراد خانواده‏هاى آن‏ها ساکن
بوده‏اند. در حال حاضر، آثار کمى از دیوار جنوبى این قسمت باقى مانده
است. در جانب شمال این دیوار، دَه آخور براى چارپایان، در داخل سنگ
کوه کنده شده است. گذشته از آثار دیوار جنوبى، دیوار غربى این قسمت به
ارتفاع 2 متر همچنان پابرجاست؛ ولى از دیوار شرقى اثرى دیده نمى‏شود.
در این سمت، سه آب انبار کوچک در دل سنگ کنده‏اند و چند اتاق نیز در
سنگ ساخته شده که در حال حاضر ویران شده‏اند.

بین دو قسمت قلعه؛ یعنى قلعه بالا و پایین، میدانگاهى قرار دارد که بر
گرداگردِ آن، دیوار محوطه قلعه را به دو قسمت تقسیم کرده است. در حال
حاضر، در میان میدان آثار فراوانى به صورت توده‏هاى سنگ و خاک
مشاهده مى‏شود که بى شک باقى مانده بناها و ساختمان‏هاى فراوانى است
که در این محل وجود داشته و ویران گشته‏اند.

به طور کلى باید گفت، قلعه الموت که دو قلعه بالا و پایین را در بر
مى‏گیرد، به صورت بناى سترگى بر فراز صخره‏اى سنگى بنا شده و
دیوارهاى چهارگانه آن به تبعیّت از شکل و وضع صخره‏ها ساخته شده‏اند؛
از این رو عرض آن به خصوص در قسمت‏هاى مختلف فرق مى‏کند. از
برج‏هاى قلعه، سه برجِ گوشه‏هاى شمالى و جنوبى و شرقى همچنان برپاى
اند و برج گوشه شرقى آن سالم‏تر است. دروازه و تنها راه ورود به قلعه در
انتهاى ضلع شمال شرقى قرار دارد. مدخل راه منتهى به دروازه، از پاى برج
شرقى است و چند متر پایین‏تر از آن واقع شده است. در این محل، تونلى به
موازات ضلع جنوب شرقى قلعه به طول 6 متر و عرض 2 متر و ارتفاع 2 متر
در دل سنگ‏هاى کوه کنده شده است. با گذشتن از این تونل، برج جنوبى
قلعه و دیوار جنوب غربى آن، که روى شیب تخته سنگ ساخته شده است،
نمایان مى‏گردد. این دیوار بر دشت وسیع گازرخان که در جنوب قلعه قرار
دارد، مشرف است؛ به نحوى که درّه الموت رود از آن دیده مى‏شود.

راه ورود به قلعه با گذشتن از کنار برج شرقى و پاى ضلع جنوب شرقى،
به طرف برج شمالى مى‏رود. از آنجا که راه ورود آن در امتداد دیوار، میان دو
برج شمالى و شرقى، واقع شده است، استحکامات این قسمت، از سایر
قسمت‏ها مفصّل‏تر است و آثار برج‏هاى کوچک‏ترى در فاصله دو برج مزبور
دیده مى‏شود. دیوارهاى اطراف قلعه و برج‏ها، در همه جا، داراى یک دیوار
پشت بندى است که 8 متر ارتفاع دارد و به موازات دیوار اصلى بنا شده
است و ضخامت آن به 2 متر مى‏رسد.

از آنجا که در تمام طول سال، گروه زیادى در قلعه سکونت داشته و به آب
بسیار نیاز داشته‏اند؛ سازندگان قلعه با هنرمندى خاصّى اقدام به ساخت آب
آب‏انبارهایى کرده‏اند و به کمک آب روهایى که در دل سنگ کنده‏اند، از
فاصله دور، آب را بر این آب انبارها سوار مى‏نموده‏اند.

در پاى کوه الموت، در گوشه شمال شرقى، غار کوچکى که از آب رو
(مجرا)هاى قلعه بوده، دیده مى‏شود. آب قلعه از چشمه «کلدر» که در دامنه
کوه شمال قلعه قرار دارد، تأمین مى‏شده است.

مصالح قسمت‏هاى مختلف قلعه، سنگ (از سنگ کوه‏هاى اطراف)،
ملاط گچ، آجر، کاشى و تنپوشه سفالى است. آجرهاى بنا که مربّع شکل و به
ضلع 21 سانتى‏متر و ضخامت 5 سانتى مترند، در روکار بنا به کار برده
شده‏اند. در ساختمان دیوارها، براى نگهدارى دیوارها، و متصل کردن
قسمت‏هاى جلو برج‏ها به قسمت‏هاى عقب، در داخل کار، کلاف‏هاى
چوبى به طور افقى به کار برده‏اند. از جمله قطعات کوچک کاشى که در
ویرانه‏هاى قلعه به دست آمده، قطعه‏اى است به رنگ آبى آسمانى با نقش
صورت آدمى که قسمتى از چشم و ابرو و بینى آن کاملاً واضح است.

امروزه در دامنه جنوبى کوه هودکان که در شمال کوه قلعه الموت واقع
شده است، خرابه‏هاى بسیارى دیده مى‏شود که نشان مى‏دهد روزگارى بر
جاى این خرابه‏ها، ساختمان‏هاى بسیارى وجود داشته است. در حال
حاضر، اهالى محل خرابه‏هاى این محوطه را دیلمان ده، اغوزبن، خرازرو و
زهیر کلفى مى‏نامند.

همچنین در سمت غرب قلعه، قبرستانى قدیمى معروف به «اسبه کله
چال» وجود دارد که در بالاى تپّه مجاور آن، بقایاى چند کوره آجرپزى نمایان
است. در قلّه کوه هودکان نیز پیه سوزهاى سفالین کهن به دست آمده است.

سال بناى قلعه الموت در کتاب نزهة القلوب حمداللّه‏ مستوفى، 246 ه . ق
ذکر شده که هم زمان با خلافت المتوکل خلیفه عبّاسى مى‏باشد.

از آنجا که نام قلعه الموت و سایر قلعه‏هاى اسماعیلیان با نام «حسن
صباح»، پیشواى این فرقه در ایران، ارتباط مستقیم دارد، بجا خواهد بود تا به
اختصار کلیاتى درباره چگونگى پیدایش فرقه اسماعیلیه و آغاز فعالیّت
چشم گیر آن به رهبرى «حسن صباح» یادآورى گردد:

اسماعیلیه فرقه‏اى از مذهب شیعه است که معتقدان به آن، امامت را پس
از امام جعفر صادق علیه‏السلام (148 ه . ق) حق پسر بزرگ او اسماعیل ابن جعفر
(143 ه . ق) مى‏دانند و آن را هم به اسماعیل ختم مى‏کنند؛ مگر شعبه
قرامطه از این فرقه که امامت را منتهى به پسر او محمّد بن اسماعیل
مى‏شمردند. فرقه اسماعیلیه که در قرن دوّم ه . ق تأسیس شد، در طى تاریخ،
به جهات متفاوت و گاه در شهرهاى مختلف، به نام‏هاى گوناگون، مانند:
فاطمیان، باطنیان یا باطنیه، تعلیمیه، فداییان، حشیشیه، سبعیه یا هفت
امامى، ملاحده، و حتى قرامطه مشهور شده است؛ هر چند قرامطه عنوان
خاص فرقه مجزا و مستقلى از آن هاست. بقایاى فرقه اسماعیلیه هنوز در
ایران (خراسان و کرمان) و افغانستان (بدخشان و شمال جلال آباد) و
ترکستان و هند و سوریه (سلمیه و طرسوس) و مشرق آفریقا وجود دارند.

اسماعیل ابن جعفر در واقع مؤسّس فرقه اسماعیلیه نیست، و تأسیس و
تبلیغ این فرقه را به شخصى موهوم و مجهول، مشهور به «قداح»
نسبت داده‏اند.

ظاهرا اسماعیلیه بعد از وفات امام جعفر صادق علیه‏السلام و به هر حال، در
حیات اسماعیل در باب امامت اسماعیل ابن جعفر اصرار کرده‏اند، و به
سبب اعتقاد به امامت اسماعیل، به نام اسماعیلیه مشهور شده‏اند. این فرقه
شیعه، که از آن‏ها به نام «الاسماعیلیه الخاصه» تعبیر شده، ظاهرا در اوایل
تأسیس خود؛ یعنى در قرن دوّم ه . ق، در مبادى و أصول با فرقه‏هاى دیگر
شیعه تفاوت چندانى نداشته‏اند؛ الا این که اقدام امام جعفر صادق علیه‏السلام را در
عزل اسماعیل از امامت و نصب پسر معصوم منصوص مقرب امامت او
نمى‏شمردند، و تغییر و بداء را هم در تعیین امام، روا نمى‏شناختند. به هر
حال، اسماعیلیه در اوایل حال، چندان موقع و شهرت مهمّى نداشتند، و
لیکن بعدها، و مخصوصا در حدود قرن سوم ه . ق به بعد، این فرقه به تدریج
صاحب مقالات (مقاله) خاصّى شدند. یکى از اولاد اسماعیل، به نام محمّد
ابن اسماعیل، معروف به محمّد مکتوم، به حدود دماوند رفت، و اعقاب او
چندى در خراسان و قندهار به نشر دعوت خویش پرداختند و عاقبت به
هند رفتند. پسر دیگر اسماعیل به نام على، به شام و مغرب رفت و در آنجا به
تبلیغ دعوت اهتمام نمود. بارى، اعقاب اسماعیل که ائمه مستور بودند، از
پایگاه‏هاى خویش داعیان به اطراف گسیل مى‏کردند و طریقه اسماعیله را
ترویج مى‏نمودند. در حدود سال 297 ه . ق عبیداللّه‏ ابن محمّد نامى ملقب
به مهدى، که خود را از اولاد فاطمه زهرا و از اعقاب محمّد ابن اسماعیل ابن
جعفر مى‏دانست، در شمال آفریقا به دعوى خلافت برخاست، و به ترویج
مبادى اسماعیلیه پرداخت. اعقاب او نیز همچنان در این امر اهتمام تمام به
جاى آوردند و دستگاه تبلیغاتى مصر، به نام مستنصر، بر ضد خلیفه قائم
عبّاسى به تحریک پرداخت و به وسیله یکى از پیروان خویش، به نام ارسلان
بساسیرى، او را از بغداد براند ـ اما ظهور طغرل بیگ و ورود او به بغداد،
خلافت عبّاسیان را نجات داد. مع هذا، دعاة و مبلغان فاطمیان در شهرهاى
ایران و عراق به نشر و ترویج طریقه اسماعیلیه اهتمام کردند. کار تبلیغ
چندان بالا گرفت که در عهد سامانیان در ماوراءالنهر و خراسان نیز
پیشرفت‏هایى نموده بودند و بعضى از امیران سامانى مانند ابوعلى سیمجور
و امیرک طوسى به این مذهب تمایل یافته بودند. در عهد غزنویان نیز ـ با
وجود آنکه محمود غزنویان و پسرش مسعود غزنوى در دفع و تعقیب
اسماعیلیان اهتمام داشتند، و قتل تاهرتى، فرستاده خلیفه فاطمى، به وسیله
محمود و قتل حسنک وزیر به دست مسعود نمونه آن است ـ افراد فرقه در
بعضى شهرها به نشر دعوت اسماعیلیه پرداختند. در اصفهان، عبدالملک
عطاش و پسرش ابن عطاش به نشر دعوت اشتغال جستند. عاقبت با ظهور
حسن صباح دعوت «جدیده»ى اسماعیلیه در ایران نیز رواج و انتشارى
تمام یافت.

اسماعیلیه ایران به اسماعیلیه جدید یا شیعه نزاریه معروف‏اند، و علّت
آن است که خلیفه مستنصر ابتدا پسر بزرگ خود نزار را به امامت برگزید، و
بعد او را عزل کرد و پسر دیگرش مستعلى را امام کرد. بعد از مستنصر، بین
نزار و مستعلى رقابت در گرفت و اسماعیلیه عراق و ایران، بر خلاف
اسماعیلیه شام و مصر و آفریقا، که امامت مستعلى را قبول کردند، همچنان
به امامت نزار قائل شدند. بعد از کشته شدن نزار، شیعه او نواده‏اش را پنهانى
به الموت بردند و پروردند و به وسیله حسن صباح به نشر آن دعوت
پرداختند، و دولت خداوندان الموت یا کیاهاى الموت را تشکیل دادند.
فداییان آن‏ها در خراسان و عراق وحشت و اضطراب سخت در میان
مسلمین به وجود آوردند، و حتى یک بار سنجر را و یک دفعه صلاح‏الدّین
ایوبى و همچنین یک بار امام فخر رازى را تهدید کردند و خلیفه مسترشد و
خواجه نظام الملک طوسى وزیر و هم ظاهرا قزل ارسلان (اتابک آذربایجان)
را به قتل رساندند، و در جنگ‏هاى صلیبى، بعضى از امیران مسیحى را هلاک
کردند. بعد از سقوط الموت به دست هلاکوخان در سال 654 ه . ق ـ با
وجود تصریح جوینى در تاریخ جهانگشاى به قلع و استیصال رکن‏الدّین
خورشاه و اولاد او ـ ائمه اسماعیلیه جدید به طور مستتر و متوارى در
آذربایجان و عراق و فارس همچنان فعالیّت کردند. این فرقه، تا ظهور آقا خان
محلاتى، مطابق یکى از روایات خودشان 18 تن امام داشته است که
فهرست نام و تواریخ و سنین آن‏ها در کتاب‏هاى اسماعیلیه آمده است. این
ائمه تا عهد آقا خان مستور بوده‏اند، و بین آن‏ها و اتباع شان بیش‏تر رابطه
مریدى و مرادى بوده است، و مع هذا از زحمت رقبا و مدعیان نیز
آسوده نبوده‏اند.

بعضى از مسلمین به سبب عداوت و نفرتى که نسبت به اسماعیلیه
داشته‏اند، آن‏ها را با زندانیان و خرم دینان و سپید جامگان و سرخ علمان
یکى شمرده‏اند، و عدّه‏اى هم به جهت رضاى خلفاى عبّاسى، آن‏ها را کافر و
فاسق و اباحى و مجوسى و ثنوى خوانده‏اند، و نه فقط علماى اهل سنّت در
طعن باطنیه اسماعیلیه افراز، و در نسب فاطمیان طغى کرده‏اند، بلکه شیعه
نیز با وجود سکوت سیّد رضى از طعن به آن‏ها، غالبا در این باب نسبت آن‏ها
را مجهول شناخته‏اند. در هر حال، اسماعیلیه در نزد عامه مسلمین منفور و
مطعون بوده‏اند؛ در صورتى که قطع نظر از کشتارها و فتک‏هاى = ترورهاى
آن‏ها، آن گونه که از آثار و اخبار خودشان بر مى‏آید، دستگاه آن‏ها لااقل بدان
حد که دشمنان‏شان تصویر کرده‏اند، زشت و منفور نبوده‏اند. عقاید و آراء
آن‏ها، که از آثار ناصر خسرو و ابویعقوب سجستانى و حمیدالدّین کرمانى و
ابو حاتم رازى و مؤیّد شیرازى بر مى‏آید، حکایت از تمسک آن‏ها به محبّت
اهل بیت علیهم‏السلام و توجّه آن‏ها به زهد و پارسایى دارد و مطالعه آثار آن‏ها به
خوبى نشان مى‏دهد که بر خلاف تهمت‏هاى عامه، اسماعیلیه به هیچ وجه
در باب توحید و نبوت و قرآن، اهل تردید و شک نبوده‏اند. نهایت آن که،
مانند حکما و معتزله اسلام، آن عقاید را، از طریق قول به باطن احکام و
تاویل ظاهر آن، رنگ فلسفى مى‏داده‏اند، و در آن عقاید فلسفى و کلام آن‏ها،
که خودشان «حقایق» مى‏خوانند، تأثیر غیر مستقیم پلوتینوس (فلوطین) و
افلاطونیان جدید و هم چنین نفوذ آیین مانى و مخصوصا نفوذ آیین مسیح
(که غالبا گویا به اصل اناجیل به طور مستقیم رجوع مى‏کرده‏اند) محسوس و
مشهود است. در آثار اسماعیلیه جدید، على الخصوص در ایران و هند،
نفوذ تصوّف هم قابل ملاحظه است. درباره ضرورت شناخت امام و لزوم
تبعیّت محض از او نیز عقاید مخصوص دارند، و خلفاى فاطمى را امام
مى‏دانند، و مراتب چهارگانه براى مدارج سیر اهل باطن قائل‏اند، که نزد
فاطمیان به ترتیب عبارت‏اند از: مستجیب، مأذون، داعى، حجّت بعد از
مرتبه حجّت، مقام امام است، و سپس مقام اساسى، و بعد از آن مقام ناطق
است، که جمعا هفت درجه مى‏شود. این مدارج و عناوین آن‏ها در نزد نزاریه
و پیروان حسن صباح، البته با آنچه ذکر شد، تفاوت دارد.

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
موضوعات
سایت علمی پژوهشی زیارتگاه های جهان اسلام (معرفی بیش از چهل هزار زیارتگاه)

طراح وبلاگ: سید محمد علوی زاده