مزارات ایران و جهان اسلام

سایت علمی پژوهشی زیارتگاه های ایران جهان اسلام (امامزاده ، بقعه، آرامگاه، مقبره، مزار، گنبد، تربت، مشهد، قدمگاه، مقام، زیارت، معرفی عالمان انساب، کتابشناسی مزارات و زیارت و انساب

امامزاده جعفر ـ یزد

از زیارتگاه‏هاى باشکوه و تاریخى استان یزد، حرم مطهّر و ملکوتى امامزاده ابوجعفر محمّد‰ است که در بلوار امامزاده جعفر‰ شهر یزد، در محلّه مصلّى عتیق قرار دارد.

به درستى معلوم نیست چه زمانى بر روى مرقد حضرت امامزاده ابوجعفر محمّد‰، بقعه‏اى بنا شده است. امّا آنچه تاریخ گواهى مى‏دهد، پس از دفن این سیّد جلیل‏القدر در قبرستان تازیان، این مکان رونق دیگرى یافت.

از وضع مرقد امامزاده ابوجعفر محمّد‰ ، از سال 424 تا 757 ﻫـ . ق اطّلاعات دقیقى در دست نیست. فقط مى‏دانیم سنگ مرمرى که تاریخ مربوط به وفات امامزاده و حسب و نسب وى بر آن حک شده، بر روى مرقد نصب گشته و ظاهراً مسجد و محرابى پیرامون قبر وجود داشته است.

در سال 776 هـ . ق خواجه اسحاق بن خواجه حسن ساورج خوارزمى، سنگى را که تاریخ بر آن بود برداشت و صورت قبر را از کاشى پوشانید و عبارت تاریخ بر پیش محراب گذارد و بر اطراف مزار دیوار کشید. امیر معین‏الدّین اشرف، ورودى بارگاه را توسعه داد و بازار (یا کوچه‏اى مسقّف) و سفیدکارى شده، متّصل به بارگاه ساخت و نوشتارى مشتمل بر وقایع مربوط به امامزاده بر دیوار آن نصب کرد؛ همچنین سقّاخانه‏اى کنار درِ حرم امامزاده برپا داشت.

 در سال 798 ﻫ . ق مقارن طغیان سلطان محمّد، پسر ابوسعید طبسى در یزد، امیر صدرالدّین وزیر، زمینى مجاور بناى امامزاده خرید و به صحن امامزاده الحاق کرد و چون به دست اتباع سلطان محمّد کشته شد، در آن جا به خاک سپرده شد. پسرش امیر قطب‏الدّین على بر اطراف آن زمین، دیوار فخر و مدینى با پنجره از آجر پخته کشید و بر طرف قبله، صفّه و طنبى و بر جانب شمال صفّه‏اى به رسم مسجد با محراب ساخت. در همین جا مولانا حاجى نظام‏الدّین اسحاق حموى، متوفّاى سال 852 ﻫ . ق را دفن کردند.

 در سال‏هاى 799 تا 844 ﻫ . ق در پایین حرم امامزاده، ایوانى دلگشا و نقش و نگار شده و مسجدى با محراب مرمر و چراغ‏هاى آویزان ساخته شد و بالاى مسجد، غرفه‏هایى با پنجره‏هاى متعدّد و نقش و نگار شده احداث گشت؛ علاوه بر این، سردابى نیز ایجاد گردید و سنگ فعلى بر آرامگاه گذاشته شد.

در سال 854 ﻫ . ق خواجه احمد فرّاش که از خادمان امیرزاده سلطان محمّد تیمورى بود، قطعه زمینى پشت ساباط خانقاه خرید و نبش کرد و ساباط و سقایه امیر معین‏الدّین اشرف را هم ویران ساخت و تبدیل به مدرسه‏اى شش ضلعى شد. براى بارگاه امامزاده جعفر‰ دو در تعبیه گردید؛ یکى سمت شرق و دیگرى سمت غرب و نیز آشپزخانه و اتاق‏هایى جهت خادمان و خانه‏هایى به منظور فقرا احداث شد و آب انبارى نیکو احداث گردید.

در سال 859 ﻫ . ق سیّد جلال‏الدّین محمّد قطعه زمینى خریدارى نمود و در آن ایوانى عالى بنا کرد. در همین سال، خواجه معین‏الدّین على میبدى میان مدرسه و مزار، حوضى از آجر ساخت و بر آن پنجره‏اى آهنین نصب گردانید و حوض‏هاى دیگر و شبستان‏ها و ایوان‏هاى عالى به شکل مساجد احداث نمود، که جویبار از میان حوض‏ها عبور مى‏کرد و نیز در بیرون امامزاده و مقابل آن، مدرسه‏اى با چهار دیوار ساخت.

در سال 860 ﻫ . ق سیل عظیمى به شهر یزد روى آورد که نصف صفّه جدید و صومعه و صفّة پایین پاى امامزاده و مدرسه و پایاب از میان رفت و مخروبه شد.

در سال 861 ﻫ . ق سیّد جلال‏الدّین محمّد، شیخ‏زاده برهان‏الدّین امیر شیخ دادائى و خواجه معین‏الدّین على، بناهایى را که خود ساخته بودند و بر اثر سیل خراب شده بود، احیا کردند و بقیه به همان حال، مخروبه باقى ماند. همچنین در این سال، هر روز مردم در این آستانه اطعام مى‏شدند.

از سال 862 تا 962 ﻫ . ق، صد سال طول کشید که مزارع، صومعه، مسجد و غیره تجدیدبنا شد و به حال اوّل برگشت، ولى بناها نسبت به سابق، بسیار کمتر بود.

 

از سال 962 تا 1319 ﻫ . ق تصرّفات و الحاقات دیگرى در این مزار صورت نگرفت. مفیدى نیز مى‏گوید: «اکنون که در حال نگارش این کتاب هستم و سال 1083 ﻫ . ق مى‏باشد، بعضى از عمارات منهدم گشته و کسى توفیق نیافته است آنها را بازسازى کند.»

در سال 1319 ﻫ . ق ساختمان‏هاى قدیم آستانه تخریب و به کمک چند شخص خیّر، حرم توسعه داده و ساختمانى عالى ساخته شد.

گفته مى‏شود، حدود صد سال پیش، حرم، بقعه کوچکى بوده است به طول پنج و عرض سه متر، تا آنکه یکى از متموّلین صاحب منصب یزد به نام «میرزا فتح‏اللَّه خان مشیرالممالک مستوفى یزد» در حدود سال 1305 هـ . ش، به سامرّا رفت و در آن جا نقشه حرم عسکریین‏Š ، توجّه او را به خود جلب نمود، لذا نقشه آن حرم مطهّر را در این جا پیاده نمود و از این دوره شکوه و عظمت بارگاه امامزاده جعفر ‰ از سر گرفته شد. وى همچنین کاروانسرایى نیز در مجاورت حرم ساخت که امروزه مرمّت شده و به شکل باشکوهى درآمده است.

در سال 1328 هـ . ش گنبد موجود را معمارى به نام «استاد حسین رمضان‏خوانى» بنا کرد و بعدها استاد محمّد خوش‏زبان آن را مرمّت و بازسازى نمود.

مدخل اصلى (ورودى غربى): در گذشته، ورودى شرقى این امامزاده از ابهّت و شکوه خاصّى برخوردار بود و نماى اصلى امامزاده به شمار مى‏آمد و گلدسته‏ها نیز در همان طرف بود. اکنون آسان‏ترین راه دستیابى به آرامگاه امامزاده ابوجعفر‰ از طریق بلوار امامزاده جعفر مى‏باشد.

ایوان باشکوه‏: در ورودى غربى، ابتدا ایوان و سردرى زیبا و باشکوه قرار دارد که به واسطه ترکیب یافتن گل‏هاى رنگارنگ اسلیمى و ختایى، در زمینه‏اى فیروزه رنگ، جلوه‏اى دوچندان به ایوان داده است. در ابتداى سر در، بر روى کاشى آیه شریفه «ادخلوها بسلام آمین» نقش بسته است. طول این ایوان قریب نه و عرض آن شش متر است که حدود یک متر ضخامت دیوار مى‏باشد.

صحن امام ‏: پس از عبور از ایوان، به قدیمى‏ترین صحن آستانه وارد مى‏شویم که ابعاد آن 12×5/13 متر است و داراى ایوان و اتاق‏هایى در آن مى‏باشد. تنها پوشش دیوارهاى صحن، اندودى از گچ است که از سالیان دور مانده است.

در زوایاى مختلف این صحن، آرامگاه‏هاى خانوادگى قرار دارد. در وسط این صحن نیز، حوض سنگى خودنمایى مى‏کند که از دیرباز به همان شکل بوده است. در گوشه جنوبى صحن، مقبره میرزا على‏اکبر مصلّایى، جدّ مرحوم محمّدعلى عالمى (صمصام یزدى ـ شاعر و اهل علم) قرار دارد و مردم یزد را بدان اعتقادى بس محکم مى‏باشد. علاوه بر این، دفتر پاسخگویى به مسائل شرعى در همین صحن واقع است.

چاه صاحب الزمان(عج): در انتهاى صحن امام، نزدیک به رواق، چاه آبى است که حاجتمندان، رقعه‏هاى خود را در آن مى‏اندازند. گویند، حدود نود و شش سال قبل (1290 هـ . ش) مردى که دچار مرض حصبه شده بود، از فرط ناراحتى، خود را به درون این چاه مى‏اندازد. پس از آنکه او را بیرون مى‏آورند، مى‏بینند هیچ اثرى از حصبه در او دیده نمى‏شود؛ بعد از این واقعه اعتقاد مردم به این چاه راسخ‏تر مى‏شود.

کتابخانه‏: سمت راست ورودى، کتابخانه‏اى با نماى زیبایى از کاشى‏هاى مشبّک و معرّق و تخت و کتیبه‏اى استوار به خطّ على‏محمّد کاوه (خوشنویس مشهور یزدى) زینت یافته، قرار دارد.

در طبقه فوقانى کتابخانه، دفتر آستانه امامزاده جعفر ‰ و چند اتاق دیگر قرار دارد.

کفش‏دارى: بر سر در ورودى به رواق حرم، اشعارى در مدح امامزاده به خطّ نستعلیق و زیباى على‏محمّد کاوه به چشم مى‏خورد که از قرار ذیل است:

این بارگاه کـه پایه‏اش از عـرش برتر اسـت‏

آرامــگاه نســل ســلیل پیمـبر اسـت‏

این شه که خفته است در آغوش تیره خاک‏

خـود آیـت جـلال خــداوند اکبر است‏

بـوجعفر اســت کنیه، محــمّد وراسـت نام‏

نور دو چشم فاطمه و شبل حیدر است‏

از خــــــانـــدان صــــادق آل مـحـــمّد

فـرزند ارجمــند على بـن جـعفر است‏

ورودى شمالى‏: نخستین مدخل و ورودى زایران امامزاده از «کوچه امامزاده» یا از طریق «صحن ولایت» انجام مى‏شود. این ورودى که ابتدا با صحنى به ابعاد 14×30 متر بود به صحن کارگر نیز معروف است. در دو طرف این صحن، رواق‏هایى قرار دارد که تاریخ ساخت آن حداکثر مربوط به 32 سال قبل است.

ورودى شمال غربى‏: در قسمت شمال غربى امامزاده، یک ورودى با سر در گچى مى‏باشد که به یکى از آرامگاه‏هاى خانوادگى وصل مى‏شود.

ورودى جنوبى‏: پس از راه شمالى، این دوّمین راه اصلى رسیدن به حرم مطهّر است. این قسمت که قبلاً به «حسینیه امامزاده» معروف بود، در مراسم روضه‏خوانى و سوگوارى از آن استفاده مى‏شد و در حال حاضر، عملاً تبدیل به صحن جنوبى شده و مدفن تازه گذشتگان متمکّنان شهر شده است. رواق‏هاى این حسینیه نیز تازه ساخت مى‏باشد و نشانى از رواق‏هاى کهنه حسینیه دیده نمى‏شود.

ورودى شرقى‏: این ورودى که از سوى صحن شرقى است، از وسیع‏ترین و جدیدترین صحن‏هاى آستانه مى‏باشد که با نماى زیبایى از گلدسته و ایوان، گل و گل‏کارى و حوض و سقّاخانه‏اى در وسط صحن، بر جلال و شکوه آن افزوده است. این صحن به طول و عرض 49×5/36 متر مى‏باشد که اخیراً با سردر زیبایى تکمیل شده است.

ایوان و مناره‏ها: آنچه این صحن را جلوه مى‏دهد، وجود ایوان رفیع و مناره‏هاى بلندِ مدخل آن مى‏باشد که عظمت خاصّى به آرامگاه داده است.

در دو طرف این ایوان، دو مناره بلند و زیبا قرار دارد که سراسر با کاشى‏هاى معرّق پوشیده شده و شکوه خاصّى به آن داده است. ارتفاع این مناره‏ها 5/21 و به فاصله 5/5 مترى از هم قرار دارند.

رواق شمالى‏: رواقى است دلگشا با ورودى وسیع که در دو سوى صفّه ورودى، آرامگاه خانوادگى قرار دارد. بر بالاى سر در حرم، این شعر که بر روى ورقى برنجى حک شده، به چشم مى‏خورد.

این روضه مقدّس اولاد مصطفاست‏

یا مدفن سلاله سلطان اولیاست‏

قبلاً در این قسمت، درِ قدیمى و بسیار نفیسى از چوب گردو بود که بر آن گره‏هایى رسم شده و بر دو لنگه‏اش «فادخلوها بسلام آمنین» کنده شده بود.

همچنین این محل، درى به ایوان ورودى دارد که روبه روى آن، دارالتدریس است که در زمان‏هاى گذشته محلّ تدریس دروس حوزوى بود لکن در حال حاضر، تنها مدفن بزرگانى از علما و مشاهیر است، که از جمله
آنان، آیةاللَّه حاج میرزا سیّدعلى مدرّس لب خندقى، آقا سیّدابوالقاسم باغ گندمى، آقا شیخ غلامرضا ابرندآبادى و آقا سیّدابوالقاسم جندقى مى‏باشد.

رواق شرقى‏: این رواق از حیث اندازه و تزیین مانند، بقیه رواق‏هاست، امّا وسط آن در پایین پاى حرم است و رو به روى آن ایوانى بلند و بزرگ با درى فلزى و مشبّک قرار دارد که به «صحن انقلاب» مرتبط مى‏سازد و از همین مکان مى‏توان ستون‏هاى قطور و مستحکم گلدسته‏هاى صحن انقلاب را نظارگر بود. در گذشته، در مدخلِ ورودى به حرم، درِ بزرگى بوده که مى‏توان آن را از قدیمى‏ترین درهاى موجود حرم دانست.

رواق جنوبى‏: این رواق نیز از حیث تزییناتِ آیینه‏کارى و سنگ‏کارى دیوار و کف، مانند دیگر رواق‏هاست. با این ویژگى که از پنج راه مى‏توان به این رواق رسید. یکى از سمت مقبره شیخ غلامرضا یزدى (فقیه خراسانى) که باعث تردّد بیشتر شده است؛ دیگر از مسجد، از طریق صحن‏هاى جنوبى، شرقى و غربى، همچنین درى بزرگ از این جا به حرم باز مى‏شود که تازه ساخت است.

رواق غربى‏: این رواق بر خلاف گذشته، اکنون یکى از پُررفت و آمدترین ورودى‏ها به حرم مطهّر است، بنابراین درى مستقیم به درون حرم ندارد. تنها وسیله ارتباطى آن با حرم، پنجره‏هاى مشبّکى است که در چپ و راست این رواق قرار دارد.

 مردان پس از ورود به این رواق، به سمت راست و به طرف قبله مى‏روند، که مخصوص آقایان است. سواى معمارى خوب و خوش‏نماى رواق غربى، در حدّ فاصل سنگ‏هاى بدنه و آیینه‏کارى، دور تا دور رواق‏ها مزیّن به الواحى از سنگ است که کلمات قصار ائمّه اطهار Œ با خطّى زیبا و با ترجمه فارسى حک شده که فضاى معنوى بالایى را ایجاد نموده است.

حرم مطهّر: به گفته برخى از کارشناسان، این حرم یکى از بزرگ‏ترین حرم‏هاى خاندان پیامبر ‹ است که در فضایى به ابعاد 14×14 متر ساخته شده است، که با اضافه نمودن مساحت دو ایوان سمت شرقى و شمالى حرم، مساحتى در حدود 240 مترمربّع دارد؛ به علاوه، فضاى باز زیر گنبد به ارتفاع 5/24 متر، شکوه و عظمتى به این مکان داده است که چشم هر بیننده‏اى را به خود جلب مى‏کند.

آیینه‏کارى‏ها، اثر استاد مشهور، محمّدعلى عبداللهى قمى مى‏باشد و هم اوست که کتیبه ثلث تحت الاشاره که کار حسین زارع یزدى مى‏باشد را در گرداگرد حرم به اجرا درآورده است. این کتیبه، شامل دعا و سوره واقعه مى‏باشد. در کتیبه برنجین بالاى دیواره جنوبى حرم، این عبارت را مى‏توان خواند: «به سال یک‏هزار و سیصد و پنجاه و یک شمسى، حرم مطهّر حضرت امامزاده جعفر، فرزند امام جعفرصادق ‰ با همّت و هزینه حاج محمّدعلى روحانیان، فرزند حاج غلامحسین، تزیین و آیینه‏کارى آن به اتمام رسید.»

در کنار ایوان شرقى حرم، اتاق کوچکى است که مدفن آیةاللَّه
آقاى حاج میرزا سیّدعلى حایرى یزدى، از نوادگان حضرت امامزاده جعفر ‰ مى‏باشد، که از مفاخر خطّه یزد و از بزرگان علما و مراجع بوده است.

ضریح منوّر: ضریح قبلى که از نوع آهن و مشبّک بود، به حرم مطهّر امامزاده سیّد شمس‏الدّین روستاى بنادک سادات مهریز منتقل و به جاى آن، ضریحى زیبا و بزرگ ساخته و جاى آن را گرفته است.

 ضریح کنونى که نزدیک به ده سال، کارِ ساختن آن به طول کشیده، اثر دست‏هاىِ توانمند و سحرآمیز «مرحوم استاد شکراللَّه صنیع‏زاده خاتم» و «استاد محمّدحسین پرورش اصفهانى» است. این دو استاد بزرگوار، ضریح دیگر اماکنِ مذهبى ایران، عراق و سوریه را نیز ساخته‏اند.

در زیر تاج‏ها، بخشى از سوره دهر و سپس در چهارده چشمه زیباى فیروزه‏اى رنگ، نام‏هاى چهارده معصوم Œ به چشم مى‏خورد. بر بالاى پنجره‏هاى مشبّک نقره‏اى، شعر بلند «مرحوم شاکریزدى» به خطّ «استاد حبیب‏اللَّه فضائلى اصفهانى» بر زمینه‏اى از میناى قهوه‏اى رنگ قرار دارد، که ضمن ستایش از ضریح و بانى آن، آقاى حاج محمّدعلى روحانیان، تاریخ اتمام کار و نصب ضریح را نیز آورده که چنین است:

در این مقام که دارد صفاى کعبه جـان‏

نهــفته است تَن اطهرى چو جان جهان‏

سـلیل حضـرت صادق، محمّد بن علـى‏

ســمّى شـاه رسـالت، صـفاى باغ جنان‏

بود امــام ششـم، جــدّ پنجــمش، امّا

نــدیـده ثـانـى او دیـده چــهار ارکـان‏

شـمیم دوحه طه، نسیم رحمـت حــق‏

جهان مجد و معالى سپهر شوکت و شأن‏

مـلاذ خُرد و کـلان، ملجأ صغیر و کبیر

مغـیث عـارف و عـامى، پناه پیر و جوان‏

گَـهى زلطف کند عُقده‏هاى مردم حـل‏

گهــى زِمِهـر کــند مشـکلاتشان آسـان‏

نـرفته ســـائلى از آســتان او محـروم‏

که عادتش کَرم است و سجّیه‏اش احسان‏

زمین یزد، از آن دَم که گشته مدفن او

زقــدر و مــرتبه نـازد بـر این بلند ایوان‏

به بــوستان ســیادت گُلـى بُوَد خـرّم‏

به آســمان جــلالت مَــهى بــود تـابان‏

میان خَلق چون آباى خویش نَفس نفیس‏

به چشم دهر چو اجداد خویش روح روان‏

زهى به‌همّت «روحانیان» که بااخلاص‏

از ایـن ضــریح نهــاد اهــتمام او بـنیان‏

«صنیع‏زاده» کـه مـیناگرش بُوَد الحـق‏

نموده چشم فلک را به صُنع خود حـیران‏

چون آن ضریحِ مُعلّى از آن دو شد تکمیل‏

به مـنتهاى ظــرافت، بـدون هــر نقصان‏

نوشــته خـامه «شاکر» براى تاریخش‏

«زهى به جلوه، ضریحى چو کعبه، قبله جان»

در اطراف ضریح و به دور حرم، عدّه زیادى از بزرگان و مشاهیر یزد دفن شده‏اند که سنگ قبر برخى از آنان در مرمّت و بازسازى برداشته شده و آثارى از آن نیست و امروزه از آن همه تنها چهار سنگ قبر باقى است که متعلّق به آیت‏اللَّه آقا سیّدیحیى مجتهدیزدى، آیت‏اللَّه شیخ جلال‏الدّین آیةاللهى، میرزا فتح‏اللَّه خان مشیرالممالک، مستوفى یزد و بانى بقعه و میرزا تقى‏خان مشیرى، فرزند میراز فتح‏اللَّه خان، مى‏باشند.

سنگ قبر مطهّر: بر روى مرقد، یک قطعه سنگ، داخل قاب کتیبه‏دارى از کاشى معرّق به اندازه 160×140 سانتى‏متر نصب شده است که عبارت ذیل بر آن چنین مى‏باشد: «قال‏اللَّه تعالى العزیز شأنه و من یهاجر فى سبیل‏اللَّه یجد فى الأرض مراغماً کثیراً وسعةً و من یخرج من بیته مهاجراً الى‏اللَّه و رسوله ثم یدرکه الموت فقد وقع أجره على‏اللَّه، عمل محمّد خوش‏زبان بنّاء یزدى» عبارت سنگ قبر مطهّر به خط نسخ چنین است: «مضى الى جواراللَّه السیّد المعصوم ابوجعفر محمّد بن على بن عبداللَّه‏بن احمد بن على العریضى بن الامام الصادق جعفر بن الامام الباقر محمّد بن الامام السجّاد على بن الامام ابى‏عبداللَّه الحسین بن الامام امیرالمؤمنین على ابن ابى‏طالب، رضى‏اللَّه عنهم اجمعین أطهرین، برحمتک یا ربّ فى السادس المحرّم لسنة اربع و عشرین و اربع مائة الهجریّة الهلالیّه (6 محرّم 424 ﻫ .ق) آمرزیده باد هر که غیاث‏الدّین شهاب را به دعاى خیر یاد کند! فى محرّم سنه سبع ثلاثین و ثمان مائه [837]». در حواشى سنگ، نام دوازده امام، و بر پیشانى آن «لااله الااللَّه، محمّد رسول‏اللَّه» و به خط ریز میان آنها «على ولى‏اللَّه» حک شده است.

گنبد عظیم‏: یکى از زیباترین آثار معمارى آستانه حضرت امامزاده جعفر‰، وجود گنبد عظیم و باشکوه آن است. سبک و شکل گنبد امامزاده جعفر‰، تقریباً از روى گنبد مسجد جامع یزد الگوبردارى شده و به گونه‏اى مى‏باشد که بر روى چهار ستون قطور استوار ایستاده است. ارتفاع گنبد از سطح زمین تا نوک آن به 5/24 متر و ارتفاع ساقه و مقصوره آن 5/9 متر مى‏باشد. تاریخ ساخت گنبد به درستى معلوم نیست، امّا بنابر قول مشهور، حدود صد سال پیش مشیرالممالک آن را مرمّت نموده است.

این بنای عظیم به شمارة 2320 و در تاریخ 23/1/1386 به ثبت آثار تاریخی و ملی رسیده است.

نسب شریف: نسب شریف امامزاده جعفر به اتّفاق نقل همه علماى انساب و مورّخان بزرگ، با چهار واسطه به امام ششم‰ منتهى مى‏شود که از قرار ذیل است:

سیّد ابوجعفر محمّد بن ابى‏الحسن على بن ابى محمّد عبیداللَّه بن احمد الشعرانى بن على العریضى بن امام جعفرالصادق‰.

وى سیّدى جلیل‏القدر، عظیم الشأن، عالمى عابد و صاحب کرامات بود و به امامزاده جعفر مشهور و معروف است. اکثر اجداد و پدرانش از بزرگان سادات حسینى و از عالمان سرشناس این خاندان به شمار مى‏آیند.

محمّد مستوفى بافقى در جامع مفیدى درباره آن حضرت مى‏نویسد:

«دردمندان، به جهت شفاى علل و امراض، غبار مرقد منوّرش را توتیاى دیده ساخته، طواف روضه مطهّره را بر خود لازم و واجب مى‏دانند.»

احمدبن حسین کاتب، مورّخ قرن نهم هجرى مى‏نویسد:

«امامزاده معصوم بزرگوار، بر تمام سروان دین مخدوم و مقتداست. روضه مطهّرش مروّح چون جنّات نعیم، روح مقدّسش، مراددهنده فقیر و غنى و یتیم، و هر که از راه اخلاص متوجّه این آستان شد یوماً فیوماً، دولت مجدّد و سعادت مخلّد یافته و به ذروه اعلى رسیده و عروس مرادات دینى و دنیوى در کنار گرفته [است‏].»

تاریخ و محلّ تولّد: دربارة تاریخ و محلّ ولادت امامزاده جعفر ‰، در منابع موجود اشاره‏اى نشده است. علماى انساب همگى قایلند که جدّ او، عبیداللَّه بن احمد الشعرانى، نخستین کس از این خاندان است که به ایران مهاجرت نموده و در مراغه (از توابع آذربایجان شرقى) سکونت اختیار نموده است. آنان سپس اضافه مى‏کنند که پدر امامزاده جعفر ‰ از مراغه به مرند نقل مکان نموده و سپس به یزد آمده است. این دو قرینه حکایت از آن دارد که امامزاده جعفر ‰ در آذربایجان شرقى و در مراغه یا مرند به دنیا آمده است و در این باره هیچ شک و تردیدى نمى‏تواند نمود. برخى از نویسندگان معاصر، سال تولّد او را اواسط قرن چهارم هجرى، یعنى حدود سال 350 ﻫـ . ق نوشته‏اند.

متأسّفانه در تواریخ محلّى یزد، بدون هیچ مدرک و سندى، مهاجرت و سکونت امامزاده جعفر ‰ را در بغداد یا مدینه نوشته‏اند! که بدون شک، صحیح نبوده و چنانچه خواهد آمد، نخستین شخصى که از این خانواده به ایران مهاجرت نموده، در مدینه سکونت داشته و از آن جا به ایران نقل مکان نموده است.

علّت مهاجرت:‏ در تواریخ یزد، علّت مسافرت و هجرت امامزاده جعفر‰ «فشار حکومت عبّاسى» و گاهى «زیارت قبر امام رضا‰» ذکر شده است. همچنین در این تواریخ، زمان هجرت را یکى زمان خلافت متوکّل عبّاسى (متوفّاى 247 ﻫ . ق)، و دیگرى زمان حکومت فخرالدّوله (متوفّاى 387 ﻫ . ق) و سوّم سال 410 ﻫ . ق ذکر مى‏نمایند. از اینرو به نقد و بررسى این سه دیدگاه خواهیم پرداخت.

الف: زمان خلافت متوکّل عبّاسى‏: بدون شک این تاریخ، یعنى زمان خلافت متوکّل عبّاسى، نمى‏تواند تاریخ هجرت امامزاده جعفر ‰ به یزد باشد که انگیزه آن را فشار دولت عبّاسیان مطرح نموده‏اند؛ زیرا از سال وفات متوکّل که به سال 247 ﻫ . ق است تا سال وفات امامزاده جعفر ‰ که سال 424 ﻫ . ق مى‏باشد، بیش از 177 سال فاصله زمانى است و اگر سنّ امامزاده جعفر ‰ را هنگام هجرت، تنها سى سال بدانیم، بالغ بر 207 سال خواهد بود. به بیان دیگر، عمر امامزاده جعفر ‰ بیش از 207 سال محاسبه مى‏شود که این قطعاً صحیح نیست. لذا باید این تاریخ، سال مهاجرت عبیداللَّه بن احمد شعرانى، جدّ امامزاده جعفر ‰ باشد؛ چون در این سال، علاوه بر تخریب قبر امام حسین ‰ توسّط متوکل عباسى و سرکوبى سادات، جمع کثیرى از فرزندان رسول خدا ‹ به ایران مهاجرت نموده‏اند که از جمله آنان، فرزندان ابراهیم مجاب فرزند محمّد عابد فرزند امام موسى کاظم مى‏باشند. مؤلّف المشجّر الوافى به نقل از شیخ محمّد حرزالدّین در کتاب مى‏نویسد:

«فرزندان ابراهیم مجاب پس از حوادث خونینى در کربلا، به شهرهاى دیگر مهاجرت نمودند. محمّد حایرى فرزند ابراهیم مجاب به واسط و على و موسى و احمد به ارّجان و از آن جا به کرمان پناهنده شدند.

 این مهاجرت‏ها پس از قیام یحیى‏بن عمربن یحیى در سال 250 ﻫ . ق به اوج خود رسید؛ زیرا به دارکشیدن یحیى و تعقیب و شکنجه هواداران و بیعت کنندگان با او و سختگیرى سادات باعث شد که جمع کثیرى از سادات به کرمان، قم، طبرستان، رى و آذربایجان مهاجرت کنند که از جمله این مهاجرین، عبیداللَّه‏بن احمد الشعرانى، جدّ امامزاده جعفر ‰ است.

ب: زمان حکومت فخرالدّوله‏: فخرالدوله دیلمى که به سال 387 ﻫ . ق وفات نمود، بر بخش‏هاى عظیمى از ایران حکومت مى‏کرد که یزد جزو آن بود. محمّدرضا عطائى در پاورقى کتاب مهاجران آل ابى‏طالب، ترجمه کتاب منتقله الطالبیّه، صریحاً مى‏نویسد: «امامزاده جعفر ‰ در روزگار حکومت فخرالدّوله دیلمى در سال 380 ﻫ . ق وارد یزد شد.» ظاهراً او این مطلب را از محمّد مفیدى اقتباس کرده که مى‏نویسد:

«امیر اوجش که امیرى عادل پسندیده صفت و از اقرباى فخرالدّوله بود...» و چنین نتیجه گرفته مى‏شود که هجرت امامزاده جعفر ‰ در سال 380 ﻫ . ق بوده است و این نظریه نمى‏تواند صحیح باشد؛ زیرا مدرکى در دست داریم که نشان مى‏دهد آن حضرت در سال 410 ﻫ . ق به یزد مهاجرت نموده است. بنابراین احتمال قوى داده مى‏شود که این سال (380 ﻫ . ق)، سال مهاجرت سیّدابوالحسن على، پدر امامزاده جعفر ‰ از مرند به یزد باشد که امام فخررازى به این مهاجرت تصریح دارد. سؤالى که مطرح است، چرا سیّدابوالحسن على، مرند را ترک گفت و به یزد مهاجرت کرد؟ آیا آذربایجان آبستن حوادثى بوده که او خود را از این حوادث رهانیده یا نه؟ جواب این سؤال به راحتى در گفتار مورّخان یزد پیداست؛ زیرا چنانچه خواهد آمد، هجرت امامزاده جعفر ‰ را مخفیانه و ترس از حکومت ذکر نموده‏اند که معلوم مى‏شود او در جریانى شرکت داشته و تحت تعقیب بوده است.

ج: سال 410 ﻫ . ق‏: سال 410 ﻫ . ق روشن‏ترین تاریخى است که مى‏توان به هجرت امامزاده جعفر ‰ به یزد تکیه کرد؛ زیرا در این سال واقعه خونینى در آذربایجان صورت گرفت که بدون شک امامزاده سیّد ابوجعفر‰ در آن شرکت داشت و پس از شکست آن قیام و دستگیرى رهبر آن و کشته شدن جمع کثیرى از سادات، سیّدجعفر ‰ مخفیانه از آذربایجان گریخت و به شهر یزد وارد شد.

ماجراى هجرت‏: در منابع موجود، علّت اصلى هجرت امامزاده جعفر‰ ترس از حکومت وقت و فشار دولت عبّاسى گزارش شده است و مى‏نویسند: «امامزاده جعفر ‰ به دلیلى همچون گریز از دست ظالمانى که او را تعقیب مى‏کردند، نسب‏نامه و شجره‏نامه خود را که معرّف سیادت وى بود، در میان چوبى که بر سر ظرف آب مى‏گذاشتند، پنهان نمود و لباس درویشان و فقیران پوشید تا وى را نشناسند و [= از آذربایجان‏]، راهى یزد شد و در آن جا سکونت گزید.»

همین گزارش [ترس از خلفا، و کارگزارانش‏] در دیگر آثار مربوط به یزد ذکر شده، و معلوم مى‏شود که امامزاده جعفر ‰ شاهد وقایع اسف بارى بود که لاجرم مبادرت به ترک وطن نموده است. چنان که وى در آذربایجان سکونت داشته، باید ببینیم که در این منطقه چه رویدادى صورت گرفته که ابتدا پدر و سپس خودِ امامزاده جعفر‰ از آن جا ترک وطن کرده‏اند.

قیام صاحب الطوق‏: در اکثر کتب انساب و تاریخ، از قیام صاحب الطوق در آذربایجان خبر مى‏دهند. وى که از نوادگان بزرگوار امام هفتم ‰ و به ابوالحسن موسى‏بن جعفر الجمال بن محمّد بن ابراهیم بن محمّد الیمانى بن عبیداللَّه بن امام موسى‏الکاظم ‰ خوانده مى‏شود، با عدّه‏اى از هواداران و سادات بر نواحى آذربایجان حمله برد و آن جا را به تصرّف خود درآورد.

قدیمى‏ترین منبعى که از این قیام سخن به میان مى‏آورد، شیخ الشرف عبیدلى نسّابه، متوفّاى سال 435 ﻫ . ق است که مى‏نویسد: «ابوالحسن موسى در آذربایجان قیام کرد و بر مناطقى از آن غلبه یافت و ملقّب به صاحب طوق شد.»

طبق این نقل، معلوم مى‏گردد که وى قبل از وفات عبیدلى قیام نموده و با تاریخ مهاجرت امامزاده جعفر ‰ که در منابع 410 ﻫ . ق ذکر شده مى‏توان تطبیق داد.

گویند که در نزد القادرباللَّه (381 ـ 432 ﻫ . ق) از سیّدابوالحسن موسى بدگویى کردند و سیّد وقتى که فهمید خلیفه قصد جان او را دارد، با عدّه‏اى از دوستان و هوادارانِ خود به آذربایجان حمله برد و بخش‏هایى از آن را به تصرّف خود درآورد و اهالى آن جا با او به خلافت بیعت کردند که در جمع بیعت‏کنندگان شمارى از سادات موسوى، حسینى و حسنى بودند.

خبر قیام ابوالحسن موسى به گوش القادرباللَّه عبّاسى رسید. او دستور داد تا این نهضت را هر چه سریع‏تر سرنگون کنند. بنابراین ارتشى مجهّز به آذربایجان گسیل داشت و رهبر قیام، پس از برخوردهاى شدیدى دستگیر و در محلّه سنجران تبریز زندانى شد. چون در زمان اسارت طوق، غل و زنجیر به گردن این سیّد بستند، لذا به صاحب طوق مشهور شد.

صاحب طوق به مدّت هفت سال در زندان بود، تا اینکه عاقبت در همان زندان وفات یافت و زندان را بر سر او خراب کردند، که اینک زیارتگاه دوستداران اهل‏بیت Œ شده است. برخى از اصحاب و یاران صاحب طوق، خصوصاً ساداتى که در این قیام شرکت داشتند، کشته و زخمى و الباقى خاک آذربایجان را ترک گفتند که از جمله آنان مى‏توان امامزاده ابوجعفر محمّد ‰ را نام برد.

رؤیاى امیر: پس از قیام صاحب طوق و تحت تعقیب بودن سادات در آذربایجان، امامزاده جعفر ‰ وارد دارالعباده یزد شد، شهرى که براى وى غریب و ناآشنا بود. حتّى وى از معرّفى خود بیمناک بود. چند روزى به صورت ناآشنا در شهر یزد بسر مى‏برد نه مسکن و مأوایى داشت و نه شغل و محلّ درآمدى و شب‏ها را غریبانه در مسجد به سر مى‏بُرد.

بعد از چند روز، امامزاده جعفر ‰ در یکى از کوچه‏هاى شهر یزد به یک مغازه آهنگرى مراجعه و تقاضاى کار نمود. بعد از آنکه تقاضاى وى از سوى استاد آهنگر پذیرفته شد، در آن مغازه شروع به کار کرد. وى در دم آهنگرى مى‏دمید و آتش کوره را شعله‏ور مى‏کرد. او هر روز پس از پایان کار روزانه، مزد و اجرت خویش را دریافت مى‏کرد و به مصرف مخارج خود مى‏رساند. روزها گذشت تا آنکه شبى، حاکم و والى یزد «امیر اوجش» در عالم رؤیا، وجود مقدّسِ پیامبر عظیم الشأن اسلام ‹ را دید که به وى مى‏فرماید: «یکى از فرزندان من به این سو آمده و تقدیر او در این سرزمین است و از نسلِ او فرزندانى به دنیا خواهد آمد. او را دریاب و گرامى دار!» چون والى، از خواب بیدار شد، به تفحّص و جست‏وجو پرداخت. امّا چنین شخصى را نیافت. تا آنکه شبى دیگر، آن حضرت را در خواب دید و نشانى محل اقامت امامزاده را از ایشان گرفت.

والى، شک و تردید به خود راه نداد و صبح‏دم پس از طلوع آفتاب، در بازار و میدان جستجو کرد، تا فرزند دلبند پیامبر ‹ را یافت. امامزاده جعفر ‰ ابتدا از خوف دشمنان نَسب خود را مخفى مى‏کرد. والى که وضع را چنین دید، رؤیاى خود را بازگفت. امامزاده چون اطمینان خاطر یافت، سرگذشت خویش را بازگو نمود و از میان چوب مُطَهَّره (ظرف آب)، شجره‏نامه خود را بیرون آورد و به والى نشان داد.

والى او را گرفت و سر و چشمش را بوسید و برخى نوشته‏اند: «خود را بر پاى مبارکش انداخت. سپس دستور داد او را به حمام ببرند و گرد غربت و محنت از پیکرش بشویند و بر او خلعت خاص پوشاند و نعمت‏هاى رنگارنگ به ایشان ارزانى داشت. والى، مَقدم آن بزرگوار را فوز عظیم الهى دانسته و خالصانه کمرِ بندگى و خدمت برابر حضرتش بست و با وى بیعت نمود و از پیروانش شد.

امامزاده در همان کوچه‏اى که دکّان آهنگرى واقع شده بود، سکونت گزید و از آن به بعد، آن جا را «کوچه حسینیان» نامیدند.

ازدواج‏: امیر اوجش که خود را با چنین سعادتى روبه‏رو دیده بود، تصمیم گرفت خود را بیشتر به حضرتش نزدیک کند و از سعادتى عظیم‏تر برخوردار گردد.

به همین جهت، دختر خود را براى همسرى به محمّد پیشنهاد کرد و او پذیرفت. امیر جهت داماد عزیز خود، خانه‏اى عالى در همان کوچه حسینیان ساخت و عایدات دو روستاى مهمّ یزد به نام‏هاى «فهرج» و «طزرجان» را به او اختصاص داد. نام همسر امامزاده، معلوم نیست، ولى از آن جا که امیر را از اقربا و خویشان فخرالدّوله دیلمى دانسته‏اند و او فرزند رکن الدّوله بن بویه و از مردمان مازندران است، مى‏توان حدس زد، امامزاده جعفر ‰ با دخترى که در اصالت، مازندرانى بود، ازدواج نمود.

تعداد فرزندان‏: حاصل این ازدواج فرخنده را علماى انساب چند فرزند به اسامى ذیل نوشته‏اند:

1. على ابوالحسن 2. عبیداللَّه ابومحمّد 3. حسن ابوعلى 4. حسین ابوعبداللَّه که به گفته امام فخررازى: «ولکلّهم أعقاب کثیرة بیزد: براى همه اینان فرزندانى در یزد مى‏باشد.»

ابوطالب مروزى مى‏نویسد: «فعقبه بیزد جماعة کثیرة، فیهم التقدّم و النقابة و الرئاسة، ولهم جاه و حشمة سنیة و رتبة و رفعة علیه، أبصرت قوماً بها؛ نسلش در یزد به وفور بوده‏اند. از ایشان رییس، نقیب (سرپرست) سادات و مهتر قوم بودند و برخى از آنان نیز داراى موقعیّت اجتماعى و تمکّن مالى، مقام علمى و اجتماعى بودند. گروهى از یزدیان توسّط آنان مستبصر شدند.»

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
موضوعات
سایت علمی پژوهشی زیارتگاه های جهان اسلام (معرفی بیش از چهل هزار زیارتگاه)

طراح وبلاگ: سید محمد علوی زاده