مزارات ایران و جهان اسلام

سایت علمی پژوهشی زیارتگاه های ایران جهان اسلام (امامزاده ، بقعه، آرامگاه، مقبره، مزار، گنبد، تربت، مشهد، قدمگاه، مقام، زیارت، معرفی عالمان انساب، کتابشناسی مزارات و زیارت و انساب

امامزاده احمد ـ نودهک

مشهور به «شاهزاده احمد بن موسى بن جعفر علیه‏السلام» بقعه باشکوه این امامزاده در خارج از روستاى نودهک، در میان قبرستان عمومى و در 23 کیلومترى تاکستان قرار دارد.

اصل بنا به ابعاد 6×6 متر با راهرویى که به عنوان درگاه است، به قطر یک متر در مشرق و جنوب مى‏باشد. در چهار جهت بقعه، طاقچه‏اى تعبیه گردیده و زاویه‏هاى آن را با برآمدگى به دایره تبدیل نموده‏اند و در نتیجه، گنبد عرقچینى بر آن استوار کرده‏اند. گنبد از نوع دوپوش، به قطر 6 و ارتفاع 3 متر و از خارج به صورت هرمى هشت ترک به ارتفاع چهار متر مى‏باشد که سراسر با کاشى‏هاى نره‏اى در زمینه اسماى متبرّکه و به رنگ لاجوردى و سفید تزیین شده است.

در جهت شمال حرم، یک صندوق کوچک و بر روى آن ضریحى چوبى مشبّک به ابعاد 2×20/1 سانتى‏متر قرار دارد که پارچه سبز بر روى آن نهاده‏اند. در ارتفاع 20/2 سانتى‏مترى از دیوار اتاقِ مرقد، با یک ردیف از کاشى‏هاى ملوّن در زمینه گل و بوته، اسماى متبرّکه را زینت داده است.
بالاى درگاه ورودى به اتاقِ مرقد، کتیبه‏اى بر روى کاشى مرمر مى‏باشد که

بدین شرح است: «چون بقعه شریفه امامزاده واجب التعظیم حضرت احمد بن
موسى الکاظم
علیه‏السلامدر شرف خرابى بود، به همّت محمّد على اخترى، فرزند
حاجى کتاب و عدّه‏اى از اشخاص خیّر در آذرماه 1356 برابر، با 1397 قمرى،
تعمیر اساسى گردید و گنبد فوقانى و ایوان جلو بنیاد نهاده شد.»

در شرق بقعه، ایوانى به طول 10، عرض 4 و ارتفاع 6 متر بر بنا افزوده
شده و در جانبین درِ ورودى «یا سیّد السادات» بر روى ترنج بسیار بزرگى از
کاشى و در سمت چپ آن «یا قاضى الحاجات» نقش بسته است.

بر بالاى ایوان ورودى بقعه، بر روى کاشى، با زمینه سبز و رنگ زرد،
کتیبه‏اى به این مضمون است: «بقعه شریفه احمد بن موسى بن جعفر علیه‏السلام
تاریخ تجدید بناى گنبد و ایوان آن در سال 1356 شمسى مطابق با سال 1397
هجرى قمرى.»

چنان که اشاره شد، بنا از خشت‏وگل ساخته شد و در تعمیرات، از سیمان
و گچ جهت استحکام استفاده گردیده است. با توجّه به قطر دیوار و نوع سازه
آن، مى‏توان بقعه را به دوره صفوّیه ملحق نمود.

به اعتقاد ما، شخصیّت مدفون در این بقعه، احمد بن موسى بن جعفر بن
ابراهیم بن جعفر بن ابراهیم بن محمّد بن على‏الزینبى بن عبداللّه‏ الجواد بن
جعفرالطیّار
علیه‏السلام است، که از طالبیّون بسیار گرانقدر و عظیم‏الشان قزوین به
شمار مى‏رفت.

عمیدى نسّابه فرزندان موسى بن جعفر بن ابراهیم جعفرى را ساکن
قزوین دانسته و از آنان تجلیل به عمل مى‏آورد.

امام فخر رازى، موسى را ملقّب به خفاجى و داراى شش فرزند معقّب به

اسامى ذیل ذکر مى‏نماید: حسین (فرزندان او به مصر و مغرب بودند)، حسن
(فرزندانش در قیروان و مغرب مى‏زیسته‏اند)، حمزه، جعفر، على و احمد.

عمیدى، یکى از فرزندان احمد بن موسى بن جعفر را حمزه، ملقّب به
سیاه کوه یاد مى‏کند که در قزوین داراى نسل زیادى بوده است. رافعى، فرزند
دیگرى به نام على بن احمد بن موسى بن جعفر را در قزوین دانسته و از او با
نام «ابوالحسن على بن احمد الجعفرى کان عالم الامامیة فى عصره» یاد مى‏کند
و مى‏نویسد: او یکى از علماى امامیّه قزوین بود که در سن 70 و اندى سالگى
و به سال 360 ه . ق در قزوین وفات یافته است.

بنابراین معلوم مى‏گردد که سیّد احمد بن موسى بن جعفر جعفرى در
قزوین سکونت داشت و در همین شهر صاحب فرزندانى بوده است. آنچه از
همه جالب‏تر است اینکه، این بزرگواران از علماى شیعه اثنى عشریه به
شمار مى‏آمدند.

رضى‏الدّین محمّد بن حسن قزوینى به هنگام شمارش و معرّفى خاندان
احمد بن موسى بن جعفر مى‏نویسد: «و الجعافرة المنسوبة الیه کانت طائفه
عظیمه من قدماء طوائف قزوین، و قد کثر فیهم العلماء و الامراء و ارباب الجاه و
الثروة»
[یعنى: ]«طایفه بزرگى که از قدیم در قزوین سکونت دارند و بیشتر
آنان از دانشمندان، امیران و صاحبان مقام و ثروت هستند، و به جعافره و
جعفریّون مشهورند، از نسل جعفر طیّار علیه‏السلاممى‏باشند.»

ابن طباطبا براى احمد بن موسى بن جعفر سه فرزند به اسامى ذیل یاد
مى‏کند: 1 ـ ابوالحسن على؛ وى از فقهاى بزرگ امامیّه و از روات محدّثین
شیعه است که در سال 360 ه . ق در کرمان بدرود حیات گفت. 2 ـ ابوعلى

حسن که بدون فرزند در یزد وفات یافت. 3 ـ فاطمه که سیّد ابوطیب زید بن
ناصر بن حمزة بن عبیداللّه‏ بن محمّد بن على بن عبیداللّه‏ بن احمد بن
على‏العریضى بن امام جعفرصادق علیه‏السلام با او ازدواج نمود و ثمره آن، سه فرزند
به اسامى ابوالحسین على، ابوالمعالى حمزه و اُمّ الکرام بود.

مزارات زیادى در قزوین و اطراف آن به این خاندان مشهور و معروف
است که متأسّفانه، به جهت تشابه اسمى و نسبى به فرزندان و نوادگان امام
موسى کاظم علیه‏السلام خوانده شده‏اند. برخى از این خانواده به یزد منتقل شده و
منشأ آثار و برکاتى براى اهالى آن جا شدند.[1]

عبداللّهبن جعفر الطیّار علیه‏السلام جدّ امامزاده احمد

عبداللّه‏ بن جعفر بن ابى طالب علیه‏السلام نخستین مولود اسلام در حبشه و اولین
فرزند جعفر طیار علیه‏السلام است. تولّد او در سال سوّم بعثت دانسته‏اند. او در
هنگام هجرت پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آلهبه مدینه ده ساله بود و در سال 80 ق (با اندکى در
نقل‏ها) در نود سالگى از دنیا رفت و در مدینه یا ابواء به خاک سپرده شد.[2]

عبداللّه‏ بن جعفر علیه‏السلام فردى بزرگوار و بسیار بخشنده و سخاوتمند معرّفى
شده است. در تاریخ به او لقب «جواد، بحرالجود و قطب السخاء»
داده‏اند.[3] عبداللّه‏ به واسطه موقعیّت خانوادگى و جایگاه والاى پدر
بزرگوارش، نزد رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله و امام على علیه‏السلام مورد احترام بود.

 

پس از شهادت پدرش، پیامبر براى تفقّد و دلجویى به خانه آنها رفت و
آنان را مورد محبّت و ملاطفت خاص خود قرار داد و فرمود: من سرپرست
آنها در دنیا و آخرت هستم و فرمود: عبداللّه‏ در خلقت، خصلت شبیه من
است. همچنین زمانى دیگر در حق او چنین دعا فرمود: «پروردگارا براى
جعفر ذرّیه نیکو قرار ده و به بیع عبداللّه‏، برکت عطا کن.» [4]

عبداللّه‏ بن جعفر علیه‏السلام هنگام صلح و جنگ مورد اعتماد و طرف مشاوره
امیرمومنان على علیه‏السلام و امامان دیگر بود. در جنگ صفّین یکى از فرماندهان
سپاه امام على علیه‏السلام و نیز یکى از شهود حَکَمیّت از طرف على علیه‏السلام[5] بود. امام
على علیه‏السلام هنگام عزل و نصب فرماندهان[6] با او مشورت مى‏کرد. وى از جمله
کسانى بود که هنگام تبعید ابوذر به ربذه در کنار على علیه‏السلام حضور داشت و او
را بدرقه کرد.[7] همچنین طبق دستور امام بر ولید بن عقبه حد جارى کرد.[8]
او در مراسم تغسیل و تکفین امیرمومنان علیه‏السلام که شبانه و بدون اطّلاع عموم
صورت گرفت نیز حاضر بود. [9]

بعد از شهادت امام على علیه‏السلام نیز در کنار امام حسن علیه‏السلام قرار گرفت. در
جریان حرکت سپاه امام به سوى لشکر معاویه از حریم خاندان امامت دفاع
کرد.[10] همچنین وى بارها عشق و علاقه و ایمان خود را به امام حسین علیه‏السلام

ابراز نمود، از جمله وقتى معاویه دختر عبداللّه‏ بن جعفر (ام کلثوم) را براى
پسرش یزید خواستگارى کرد او در جواب گفت: «مرا امیرى است که بى اذن
او کارى نکنم» و این گونه اختیار دخترش را به حسین بن على علیه‏السلام
واگذار کرد.[11]

عبداللّه‏ بن جعفر علیه‏السلام از جمله کسانى بود که در اثبات ولایت امیرالمومنین
على علیه‏السلام به حدیث غدیر تمسّک جست و نام خود را در زمره راویان حدیث
غدیر ثبت کرد.[12]

احتجاج‏ها و مناظره‏هاى کوبنده و سخنان قاطع او در دفاع از ولایت نشان
از ایمان و اعتقاد کامل او به امامت و ولایت دارد. او در گفتن سخن حق، بى
پروا بود و بارها در حضور معاویه از حقّانیّت اهل بیت علیهم‏السلام و نامشروع بودن
حکومت بنى امیه سخن مى‏گفت.[13] در تاریخ، سخنان و مناظره‏هاى او با
بنى امیه ثبت شده است. عملکرد مهم سیاسى او خوددارى از بیعت با یزید
بود. معاویه براى بیعت گرفتن از عبداللّه‏ به او چنین نوشت:

مى‏دانى که من تو را بر دیگران مقدم داشته‏ام، ولى گزارش‏هایى از تو به من
رسید که آنها را خوش ندارم. اگر بیعت کنى مورد تقدیر و سپاس قرار مى‏گیرى،
ولى اگر خوددارى ورزى به اجبار بیعت خواهى کرد. عبداللّه‏ در پاسخ نوشت:
نامه تو رسید و از مضمون آن آگاه شدم. نوشته‏اى که مرا بر دیگران مقدم
مى‏دارى. اگر چنین کنى به بهره خود رسیده‏اى و اگر خوددارى ورزى نسبت به

خود کوتاهى کرده‏اى. اما اینکه نوشته‏اى مرا بر بیعت با یزید مجبور مى‏کنى ما
نیز تو و پدرت را بر اسلام مجبور کردیم و شما را بر خلاف میلتان وارد
اسلام کردیم.
[14]

هنگامى که معاویه در سال 50 ق به منظور گرفتن بیعت براى یزید به
مدینه سفر کرد و با بزرگان قبایل، از جمله عبداللّه‏ بن عبّاس، عبداللّه‏ بن
جعفر، عبداللّه‏ بن عمر و عبداللّه‏ بن زبیر به طور خصوصى دیدار کرد و آنها را
به بیعت با یزید دعوت کرد، عبداللّه‏ بن جعفر با سخنان قاطع و کوبنده خود،
نقشه‏هاى معاویه را نقش بر آب کرد و به بیعت با یزید پاسخ منفى داد و بر
حقانیّت اهل بیت علیهم‏السلام و خاندان رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله بر ولایت و خلافت تأکید
کرد.[15] بنابراین مواضع سیاسى عبداللّه‏ و مخالفت‏هاى او با بنى امیّه دلیل
روشنى بر اعتقاد راسخ او به مبارزه با امویان است.

از آنجا که او از خواص شیعیان ائمه علیه‏السلام و از نزدیک‏ترین افراد به خاندان
اهل بیت علیهم‏السلام است، مطالعه زندگانى و عملکرد او اهمیّت خاصى دارد. در
این میان، عملکرد او درباره قیام عاشورا و تعامل وى با نهضت امام
حسین علیه‏السلام با ابهاماتى روبه روست. در حقیقت، این پرسش که چرا عبداللّه‏ بن
جعفر علیه‏السلام در قیام عاشورا و کاروان امام حسین علیه‏السلام حضور نداشت، پرسشى را
براى محققان ایجاد کرده است.

پژوهشگران درباره علل حضور نداشتن وى در کربلا و عدم همراهى او با
امام حسین علیه‏السلام اظهار نظرهاى متفاوتى کرده‏اند. برخى کوشیده‏اند بر اساس

شواهد تاریخى، عدم حضور او را به گونه‏اى توجیه کنند تا به اعتقاد و ایمان
و وفادارى عبداللّه‏ بن جعفر علیه‏السلام نسبت به امام حسین علیه‏السلام و قیام کربلا
خدشه‏اى وارد نشود. از سوى دیگر برخى معتقدند که دیدگاه عبداللّه‏ بن
جعفر علیه‏السلام درباره قیام کربلا با دیدگاه امام حسین علیه‏السلام متفاوت بوده، از این رو
امام را همراهى نکرده است. هر یک از این دو دیدگاه بر شواهد و قراین
تاریخى خاصى استوارند که در ادامه به آنها پرداخته مى‏شود.

 

الف) شواهد و قرایت تاریخى موافقت عبداللّهبن جعفر با قیام حسینى

1. همراه کردن همسر و فرزندان خویش به امام حسین علیه‏السلام

آنچه مى‏تواند دیدگاه عبداللّه‏ را نسبت به حرکت امام حسین علیه‏السلامروشن
سازد، همراه ساختن خانواده‏اش با کاروان حسینى است. چگونه ممکن
است فردى با حرکت و قیامى موافق نباشد و به آن اعتقاد نداشته باشد اما
بهترین عزیزان خود را به حضور و شرکت در آن تشویق و ترغیب نماید؟
بى‏شک اگر عبداللّه‏ با قیام امام حسین علیه‏السلام و مبارزه با بنى امیه مخالف بود،
هیچ گاه اجازه نمى‏داد، فرزندان عزیزش در این راه قربانى شوند، در حالى که
او همسر بزرگوارش زینب کبرا و دو فرزند عون و محمّد را همراه کاروان امام
حسین علیه‏السلام فرستاد و آنها را سخاوت مندانه در راه امام خویش قربانى کرد.[16]

2. واکنش عبداللّه‏ بن جعفر پس از شهادت امام حسین علیه‏السلام

 

واکنش عبداللّه‏ بن جعفر علیه‏السلام پس از شنیدن خبر شهادت امام حسین علیه‏السلام و
فرزندانش عون و محمّد گویاى ایمان و اعتقاد او به قیام امام حسین علیه‏السلام
است. مورّخان نوشته‏اند که: پس از بازگشت بازماندگان امام حسین علیه‏السلام به
مدینه یکى از غلامان عبداللّه‏ بن جعفر علیه‏السلام به نام ابوالسلاسل نزد او رفت و
شهادت پسرانش را به او تسلیت گفت. عبداللّه‏ کلمه استرجاع بر زبان آورد.
غلام گفت: این مصیبتى است که از حسین بن على علیه‏السلام به ما رسیده است!
عبداللّه‏ بن جعفر علیه‏السلام او را با نعلین خود راند و گفت: اى کثیف زاده![17] آیا به
حسین چنین چیزى را مى‏گویى؟ به خدا سوگند اگر نزدش مى‏بودم دوست
مى‏داشتم که تا کشته نشوم از او جدا نگردم. به خدا سوگند من آنها را
سخاوتمندانه در راه حسین داده‏ام و مصیبت آنها را بر من گران نیست، زیرا
آنان در راه برادرم و پسر عمویم به شهادت رسیدند و همراهش شکیبایى
ورزیدند. آن گاه رو به اهل مجلس کرد و گفت: الحمدللّه‏ به این که مصیبت
حسین بر من گران است اما اگر نتوانستم او را یارى دهم فرزندانم او را یارى
دادند. [18]

این سخنان جاى هیچ شک و ابهامى را درباره دیدگاه عبداللّه‏ با قیام امام
حسین علیه‏السلام باقى نمى‏گذارد و بیانگر اعتقاد والاى عبداللّه‏ بن جعفر علیه‏السلام به قیام
امام حسین  علیه‏السلام و آگاهى و معرفت او به نهضت حسینى و ارزش و فضیلت
خون شهیدان است. او علاقه خود را به شهادت در رکاب حسین علیه‏السلام
شجاعانه بیان مى‏کند و هرگونه اتهام ترس و تردید را از خود دور مى‏کند.

 

3. نامه عبداللّه‏ بن جعفر به امام حسین علیه‏السلام

با توجّه به موارد پیش گفته، اصل اعتقاد عبداللّه‏ بن جعفر علیه‏السلام به قیام علیه
بنى امیّه به خوبى روشن است، با این حال، یکى از شواهدى که موجب
مبهم شدن این مسئله مى‏شود، نامه او به امام حسین علیه‏السلام براى منصرف کردن
آن حضرت از رفتن به عراق است. ابتدا متن نامه عبداللّه‏ بن جعفر و پاسخ
امام مرور و سپس بررسى مى‏شود.

نامه عبداللّه‏ به امام حسین علیه‏السلام چنین است:

بسم‏اللّه‏ الرحمن الرحیم. به حسین بن على از عبداللّه‏ بن جعفر. اما بعد تو را
به خدا سوگند مى‏دهم که از مکه خارج نشوى. من از کارى که آهنگ آن را دارى
بر تو بیمناکم و ترس از آن دارم که خود و خاندانت در آن به هلاکت برسید. اگر
تو امروز هلاک شوى نور زمین خاموش خواهد شد، زیرا تو پرچم هدایت
یافتگان و امیرالمومنانى. در رفتن شتاب مکن زیرا من نیز به دنبال نامه
هستم. والسلام.
[19]

پاسخ امام به نامه او چنین است:

اما بعد نامه ات به من رسید و آن را خواندم و منظورت را دریافتم. به آگاهى
تو مى‏رسانم که من جدّم رسول خدا را به خواب دیدم، او از کارى به من خبر
داد و من در پى آن مى‏روم، خواه به سودم باشد یا به زیانم. به خدا سوگند! اى
پسر عمو چنانچه من در لانه هر جنبنده‏اى از جنبندگان روى زمین باشم مرا
بیرون کشیده به قتل خواهند رساند. به خدا اى پسر عمو آنان ستم خواهند
کرد، همان گونه که یهود نسبت به روز شنبه ستم ورزیدند. والسلام.
[20]

 

از نامه عبداللّه‏ به امام حسین علیه‏السلام چند مطلب استفاده مى‏شود:

1. اعتقاد او به مقام والاى امامت و شان و جایگاه با عظمت آن. عبارت
هایى نظیر «نور مبین»، «روح هدایت» و «امیرمومنان» گویاى این اعتقاداست.

2. دلبستگى و وفادارى او به امام حسین علیه‏السلام، زیرا او هم از شهادت امام و
یاران و خاندانش دل‏نگران و مضطرب است: «ترس آن دارم که خود و
خاندانت در آن به هلاکت رسید» و هم از لحاظ اجتماعى و سیاسى نگران
وضعیّت جهان اسلام است؛ او آینده جهان اسلام را بعد از شهادت حسین
تاریک مى‏بیند: «ترس آن دارم که نور زمین خاموش شود، زیرا تو روح
هدایت و امیرمؤمنانى».

3. درخواست تغییر شیوه مبارزه از امام. نامه عبداللّه‏ بن جعفر به امام رنگ
و بوى مشاوره و خیرخواهى و دلسوزى دارد. عبداللّه‏ همچنانکه تلاش
مى‏کرد امامان قبل را با نظرهاى مشورتى خود یارى دهد اینجا نیز درصدد
است تا نظر خود را درباره شیوه قیام و حرکت امام حسین علیه‏السلام به اطّلاع آن
حضرت برساند. او به خوبى از سرنوشت حرکت امام به عراق آگاه است و
نیک مى‏داند که این سفر پیامدى جز شهادت امام و یارانش در پى ندارد. او
نگران است که مبادا با شهادت امام شیرازه نظام از هم پاشیده شود و جامعه
اسلامى با فقدان امام و رهبرى الهى روبرو گردد. از این رو مى‏کوشد تا امام را
از سفر به کوفه منصرف سازد و حتى از طریق گفت و گو و میانجى گرى میان
امام حسین علیه‏السلام و بنى امیه از وقوع حادثه‏اى دلخراش جلوگیرى کند.

4. معذور بودن عبداللّه‏ در نپیوستن به امام

 

از آنچه گفته شد اصل اعتقاد عبداللّه‏ به قیام کربلا و عشق و علاقه او براى
شهادت در راه امام حسین علیه‏السلام ثابت شد، اما اینکه چرا عبداللّه‏ بن جعفر علیه‏السلام
خود را شخصا در قیام عاشورا حضور نداشت و امام را همراهى نکرد، تاریخ
دراین باره ساکت است و از متون اصیل تاریخى چیزى به دست نمى‏آید.
البته در برخى از آثار متأخّرین احتمالاتى به عنوان عذر عبداللّه‏ بن جعفر در
نپیوستن او به امام بیان شده است که مهم‏ترین آنها چنین است:

1. نابینا بودن وى، چنانکه گفته شده: «و کان تأخّره عن حضور الطف
ذهاب بصره؛
[21] دلیل عدم حضورش در قیام عاشورا نابینا بودن او بود».

2. احتمال مأموریّت داشتن او از سوى امام در مدینه، مانند مأموریّت
حفظ جان بنى هاشم، زیرا با خروج امام و دیگر بزرگان بنى هاشم از مدینه
هر گونه توطئه و دسیسه براى نابودى بنى هاشم پیش بینى مى‏شد، از این
رو، شخصیتى همچون عبداللّه‏ بن جعفر علیه‏السلام مى‏توانست از هر گونه خطرى که
بنى هاشم را تهدید مى‏کرد، جلوگیرى کند.[22]

3. کهولت سن، زیرا او در این هنگام حدود هفتاد سال داشت و طبعا
آمادگى لازم و توان جسمانى مناسب براى جهاد نداشت. [23]

البته موارد یاد شده بر اساس حدس و گمان است و شوادهد تاریخى آن
را تایید نمى‏کند، از جمله نابینایى عبداللّه‏ بن جعفر که در منابع اصیل تاریخى
به آن اشاره‏اى نشده است، همین طور کهولت سن او نیز نمى‏تواند مانع

جدى به شمار آید، زیرا او در این هنگام حدود 71 ساله بوده مى‏توانست با
امام هجرت کند، چنانکه طبق برخى نقل‏ها چند سال پس از عاشورا نیز از
مدینه به دمشق مسافرت کرد. علاوه بر این، در سپاه امام افراد کهنسالى نظیر
حبیب بن مظاهر، مسلم بن عوسجه، انس بن حارث و... حضور داشته‏اند.

احتمال مأموریّت داشتن عبداللّه‏ از سوى امام گرچه با شخصیّت و
جایگاه او سازگار است، اما هیچ شاهد و قرینه تاریخى بر آن دلالت نمى‏کند.
علاوه بر این، اگر ثابت شود که محمّد حنفیّه از طرف امام مأمور کنترل اوضاع
مدینه بوده، دیگر مأموریّت عبداللّه‏ بن جعفر علیه‏السلام چندان پذیرفته نیست. البته
درباره محمّد حنفیه نیز مسئله کنترل اوضاع مدینه مطرح نبوده، بلکه چون
امام، عدم تمایل او را براى همراهى تا مکّه احساس کرد، با ماندن او در
مدینه موافقت کرد تا اخبار مدینه را به امام برساند.

ب) شواهد و قراین تاریخى مخالفت عبداللّهبن جعفر با قیام حسینى

اما شواهدى که نشان مى‏دهد عبداللّه‏ بن جعفر علیه‏السلام به رغم ایمان و اعتقاد
به اصل مبارزه با بنى امیه، به شیوه قیام و حرکت امام به سوى عراق با تردید
مى‏نگریسته است، عبارت اند از:

امان خواهى از بنى امیه

جداى از نامه‏اى که عبداللّه‏ بن جعفر به امام حسین علیه‏السلام نوشت که شاید
بتوان آن را نوعى ایستادگى در برابر تصمیم امام نیز تفسیر کرد، امان خواهى
او از بنى امیه براى حفظ جان و مال و خاندان امام بسیار عجیب به
نظر مى‏رسد.

نامه نگارى او به امام و امان خواهى او از بنى امیّه، زمانى صورت گرفته

که امام همگان را از تصمیم قاطع خود بر خروج از مکّه به سمت عراق آگاه
ساخته بود. سخنان امام در مکه، نامه‏اى او به سران قبایل در کوفه و بصره،
دعوتنامه‏هاى پى در پى اهل عراق از امام و نامه امام به محمّد حنفیه و
فراخوان بنى‏هاشم به همراهى و شرکت در قیام، همه و همه نشان مى‏دهد
که جامعه اسلامى از تصمیم امام آگاه بوده است. بنابراین، عبداللّه‏ بن
جعفر علیه‏السلامدر مقایسه با آغاز نهضت امام حسین علیه‏السلام فعالیّت خود را دیر شروع
کرده است. به راستى چرا او در همان مدینه یا هنگام حضور امام در مکه
براى منصرف کردن امام از سفر به عراق اقدامى انجام نداد و نظرات
مشورتى خود را ارائه نکرد؟

ایستادگى عبداللّه‏ در برابر تصمیم جدى امام قابل فهم نیست؛ آیا او
نسبت به آگاهى و علم و عصمت امام دچار تردید شده بود که این گونه به
جنب و جوش افتاده بود تا امام را از تصمیم و حرکت خود منصرف سازد؟ از
عبداللّه‏ به عنوان شیعه نزدیک امام چنین امرى بعید به نظر مى‏رسد.

به هر حال، آنچه ملسم است آنکه عبداللّه‏ بن جعفر علیه‏السلام تلاشى جدى
براى امان خواهى از بنى امیه براى امام حسین علیه‏السلام انجام داده است. طبرى
در این باره مى‏نویسد:

عبداللّه‏ بن جعفر نزد عمرو بن سعید بن عاص رفت و ضمن گفت و گو با او
اظهار داشت: براى حسین نامه‏اى بنویس و برایش در آن نامه، امانى قرار بده و
به او وعده نیکى و جایزه بده و در نامه‏ات به او اطمینان بده و از او بخواه که
بازگردد، شاید با این کار اطمینان پیدا کند و بازگردد.

عمرو بن سعید گفت: آنچه مى‏خواهى بنویس و نزد من بیاور تا آن را مهر

کنم. به دنبال آن عبداللّه‏ بن جعفر نامه را نوشت و نزد عمرو بن سعید آمد و
گفت: نامه را مهر کن و همراه برادرت یحیى بن سعید بفرست، زیرا او مى‏تواند
به حسین اطمینان دهد و حسین نیز مى‏داند که این پیام تو جدّى است. او چنین
کرد. یحیى و عبداللّه‏ بن جعفر به حسین رسیدند و آن گاه پس از خوانده شدن
نامه توسّط یحیى بازگشتند و گفتند: نامه را برایش خواندیم و کوشش بسیار به
خرج دادیم، عذرى که براى ما آورد این بود که گفت: من رسول خدا
صلى‏الله‏علیه‏و‏آله را در
خواب دیدم و در آن خواب، فرمان کارى را یافته‏ام که در پى انجام آن هستم،
خواه به سودم باشد یا به زیانم. ما گفتیم: آن خواب چیست؟ با هیچ کس در این
باره چیزى نگفته‏ام و نخواهم گفت تا آنکه پروردگارم را دیدار کنم.[24]

نامه عمرو بن سعید به حسین بن على علیه‏السلام چنین بود:

از عمرو بن سعید به حسین بن على. اما بعد من از خداوند مى‏خواهم که تو
را از آنچه هلاکت مى‏گرداند باز دارد و به راه راست هدایت کند. شنیده‏ام که
آهنگ عراق دارى. پناه بر خدا از اینکه تفرقه ایجاد کنى. من بیم آن دارم که در
این راه به هلاکت برسى. من عبداللّه‏ بن جعفر و یحیى بن سعید را نزد تو
مى‏فرستم. همراه آن دو نزد من بیا که در امان هستى و از عطاهاى ما برخوردار و
به تو نیکى خواهم کرد و با مسالمت در کنار من خواهى بود. من خداوند را بر
این وعده‏هایم گواه مى‏گیرم. والسّلام.
[25]

امام نیز در پاسخ او چنین نوشت:

اما بعد کسى که به سوى خداوند بخواند و کار نیک کند و بگوید که من از

مسلمانانم، چنین کسى با خدا و رسول او سر ستیز و مخالفت برنداشته است.
تو مرا به امان و نیکى وعده داده‏اى (بدان که) بهترین امان‏ها امان خداوند
است. هر کسى در دنیا از خداوند نترسد در قیامت از او در امان نیست. از
خداوند در دنیا خواهان ترسى هستیم که در آخرت موجب امان ما گردد. اگر تو
از نوشتن این نامه قصد ارتباط و نیکى نسبت به مرا داشته‏اى در دنیا و آخرت
پاداشى نیک خواهى یافت. والسلام.

از مطالعه و بررسى این نامه چند نکته به دست مى‏آید:

اولاً: این نامه، مضامینى جسارت‏آمیز و بى ادبانه نسبت به مقام امام دارد.
لحن و ادبیات نامه که عارى از ادب و احترام و معرفت به امام است، نشان
مى‏دهد که نویسنده نامه عبداللّه‏ بن جعفر نیست، بلکه این نامه بازتاب
ادبیات تبلیغاتى اموى است، زیرا آنها خروج بر نظام ستمگر یزید را موجب
هلاکت و عامل تفرقه و کوشش براى از بین رفتن وحدت کلمه و جماعت
مسلمانان مى‏دانستند. این نامه با نامه‏اى که پیش از آن از عبداللّه‏ بن جعفر
خطاب به امام یاد کردیم بسیار متفاوت است. در نامه پیشین، عبداللّه‏ امام را
«روح هدایت، نور زمین و امیرمومنان» خطاب مى‏کند. در حالى که در این
نامه، امام عامل تفرقه معرّفى شده است و از خدا هدایت امام از گمراهى!
طلب شده است.

علاوه بر این، ابن اعثم نویسنده نامه را خود عمرو بن سعید مى‏داند و
یادآور مى‏شود که حاصل نامه نیز تنها یحیى بن سعید بوده و هیچ کس او را
همراهى نکرده است.[26] اگر نویسنده نامه و حامل نامه را طبق روایات طبرى

عبداللّه‏ بن جعفر علیه‏السلام بدانیم دیگر جاى هیچ دفاعى از او باقى نمى‏ماند، اما ـ
همچنانکه گفتیم ـ محتوا و ادبیات نامه با اندیشه‏ها و روحیات عبداللّه‏ سازگار
نیست و ابن اعثم نیز او را کاتب و حامل نامى مى‏داند.

اما جداى از محتوا و ادبیات نامه، اصل تلاش آشتى جویانه عبداللّه‏ بن
جعفر بسیار قابل تأمّل است، زیرا اگر بپذیریم که عبداللّه‏ بن جعفر علیه‏السلام همواره
بازوى مشورتى امامان به حساب مى‏آمده، نامه نخست او قابل توجیه است،
اما اقدام او به امان خواهى و تلاش او براى ایجاد آشتى میان امام حسین علیه‏السلام
و بنى امیه گامى فراتر از مشاوره و خیرخواهى و نوعى تعیین تکلیف براى
امام و ایستادگى در برابر نظر امام است. بنابراین، یا باید ماجراى امان
خواهى او را از بنى امیه منکر شویم و آن را دروغ تاریخى بدانیم و یا در
بصیرت و درأیت سیاسى عبداللّه‏ تردید کنیم. چگونه ممکن است که او از
عمرو بن سعید بن عاص، این اموى ظالم و سرکش، بخواهد تا جان و مال
امام حسین علیه‏السلام را حفظ کند و به او وعده‏هاى مالى و جوایز بدهد تا امام
اطمینان کرده از راه خود برگردد. آیا مشکل امام و بنى امیه عدم تامین مال و
جان و دارایى امام بود؟ و آیا با وعده‏هاى مالى و دنیوى و جوایز به امام
امکان داشت ایشان را از رسالت الهى خود منصرف کرد؟ در شرایطى که امام
و شیعیان او به حفظ دین و برخورد با حکومت فاسد و فاجر یزید
مى‏اندیشیدند و امر به معروف و نهى از منکر و جهاد در راه خدا را وظیفه
خود مى‏دانستند دیگر مذاکره و مصالحه و گفت و گو با یزیدیان چه معنایى
مى‏توانست داشته باشد؟ بى تردید سیّد الشهداء علیه‏السلام میان مذاکره و مصالحه

با بنى امیّه و میان حفظ دین خدا و اصلاح جامعه و نجات امت اسلامى که
برابر با شهادت در راه خدا بود، یکى را باید بر مى‏گزید. پاسخ قاطع امام به
امان نامه عمرو بن سعید خط بطلانى بر هر گونه امان خواهى ذلیلانه از
مستکبران بود. چگونه امام مى‏توانست ذلت امان مردى فاسق و فاجر و ظالم
و مستبد را بپذیرد و حال آنکه در منطق امام پذیرفتن امان بنى امیه به معناى
از دست دادن امان الهى بود: «بهترین امان‏ها امان خداوند است»، «هر کس
در دنیا از خداوند نترسد در قیامت از او در امان نیست». امان در پایان نامه
خود نیز با تردید به این توطئه شوم و امان ذلت بار مى‏نگرد و مى‏فرماید: «اگر
تو از نوشتن این نامه قصد نیکى به من داشتى...» و با این عبارت، چهره
مزورانه بنى امیه را براى آیندگان بر ملا مى‏سازد.

روحیه صلح جویانه عبداللّهبن جعفر و روابط او با بنى امیه

برخى شواهد نشان مى‏دهد که عبداللّه‏ بن جعفر علیه‏السلام در قیاس با دیگران و
اصحاب امام روابط آزادترى با بنى‏امیّه داشته است. او به دلیل داشتن پایگاه
اجتماعى قوى، مورد احترام خلفاى وقت بود. نوشته‏اند که معاویه براى او
سالیانه یک میلیون درهم مقررى تعیین کرد و هنگامى که یزید به خلافت
رسید میزان مقررى او را دو برابر کرد.[27] گاهى عطایاى معاویه به عبداللّه‏، به
حدى مى‏رسید که اعتراض امویان را در پى داشت. بنى امیه به معاویه
مى‏گفتند: براى ما که از نزدیکان تو هستیم صد هزار درهم اختصاص داده‏اى
در حالى که براى عبداللّه‏ چنین عطا مى‏کنى.[28] گرچه عبداللّه‏ به دلیل

سخاوت و بخشش‏هاى بى نظیر خود این اموال را غالبا در اختیار نیازمندان و
فقرا قرار مى‏داد و خود از آن بهره نمى‏برد، اما بى تردید بذل و بخشش‏هاى
معاویه با اهداف خاصى صورت مى‏گرفت. بر این اساس، درباره رابطه مالى
عبداللّه‏ و معاویه با اهداف خاصى صورت مى‏گرفت. بر این اساس درباره
رابطه مالى عبداللّه‏ و معاویه شاید بتوان گفت که یکى از اهداف معاویه بزرگ
جلوه دادن عبداللّه‏ بن جعفر علیه‏السلام با هدف تحقیر و کاستن از شان و جایگاه
فرزندان على علیه‏السلام بوده است، چنانکه معاویه در برخى مناظره‏ها و گفت و
گوها به این مطلب اشاره کرده و به عبداللّه‏ مى‏گوید:

اى عبداللّه‏ چقدر حسن و حسین را بزرگ مى‏شمارى، در حالى که آنان بهتر
از تو نیستند، پدرشان نیز از پدر تو بهتر نیست و اگر فاطمه دختر پیامبر نبود
مى‏گفتیم: مادرت اسماء دختر عمیس نیز از او کمتر نیست. عبداللّه‏ در پاسخ
گفت: به خدا درباره این دو و پدر و مادرشان بهتر از من است...
[29]

به هر حال، تعامل او با بنى امیه و رفت و آمدهایش به دستگاه خلافت
بیانگر روحیه تساهل و تسامح سیاسى اوست و نشان مى‏دهد که او با
گذشت زمان، بیشتر به صلح و آرامش تمایل یافته تا نزاع و درگیرى. بر اساس
همین روش، او در واقعه حره نیز براى جلوگیرى از بروز جنگ، تلاش کرد و
در این باره با یزید صحبت کرد. یزید گفت:

سپاه من آهنگ جنگ با زبیر بن عوام را دارد که در مکه علیه ما قیام کرده،
اگر مردم مدینه اقرار به اطاعت کنند کارى به آنان نداریم.

عبداللّه‏ به سران مدینه نامه نوشت و آنان را از درخواست یزید با خبر

ساخت، ولى آنان از اطاعت یزید سر باز زدند.[30]

همچنین بعدها ـ عبداللّه‏ بن جعفر، عبیداللّه‏ بن قیس رقیات[31] را که از
یاران مصعب بن زبیر بود و عبدالملک مروان حکم قتل او را صادر کرده بود،
پناه داد و براى او نزد عبدالملک شفاعت نمود.[32] موارد متعدّد دیگرى از
اقدامات صلح جویانه عبداللّه‏ در منازعات اجتماعى و ساسى ثبت شده
است که نشان مى‏دهد عبداللّه‏ بن جعفر علیه‏السلام به رغم روحیه شجاعانه و حق
طلبانه، گاه به شیوه‏هاى صلح جویانه تمایل داشته است.

نامه‏هاى او به امام و تلاش او براى ایجاد صلح و آشتى میان امام
حسین علیه‏السلام و بنى امیه نیز شاید حاکى از اعتقاد او به شیوه‏هاى دیگر، غیر از
مبارزه و جنگ بوده است.

نتیجه

عبداللّه‏ بن جعفر طیار علیه‏السلام شخصیّت ممتاز و نام آشناى تاریخ اسلام،
سوابق درخشان در دفاع از امامان اهل بیت علیهم‏السلام است. او در گفتار و رفتار،
ایمان و اعتقاد خود را به اهل بیت نشان داده است، به ویژه مواضع سیاسى
او در برابر بنى امیه که در مناظره‏هاى او با معاویه جلوه کرده، حاکى از اعتقاد
و وفادارى او به مکتب اهل بیت علیهم‏السلام و مخالفت با حاکمیّت بنى امیه است.

البته او نیز در زمره شخصیّت‏هایى است که توفیق حضور در کربلا و قیام
عاشورا را نداشته و تاریخ عذر وى را در نپیوستن به کاروان امام، روشن
نساخته است. گرچه همسر و فرزندانش سهم بسزایى در یارى کردن به
حسین علیه‏السلام داشته‏اند و عبداللّه‏ نیز پس از حادثه عاشورا با اظهار تأسّف و تألّم
شدید از خبر شهادت امام، آرزو کرد که اى کاش او نیز در رکاب امام به
شهادت رسیده بود و از اینکه فرزندانش جاى خالى او را در کربلا پر کرده‏اند
و خود را در راه حسین فدا کرده‏اند ابراز خشنودى مى‏کرد، با این همه
نمى‏توان نامه‏هاى او به امام درباره بازگرداندن حضرت از حرکت به سوى
عراق انکار کرد. او تلاش بسیارى کرد تا امام را از تصمیم جدى خود و قیام بر
ضد یزید منصرف سازد، تا آنجایى که به رایزنى با بنى امیه پرداخت و از
آن‏ها خواست تا از طریق دیپلماسى و مکاتبه با امان و امام دادن و وعده‏هاى
مالى دادن به امام، امام را از حرکت به سمت عراق منصرف سازند. اقدامات
صلح جویانه عبداللّه‏ نشان مى‏دهد که از پیامد حرکت امام هراسناک بود و به
شیوه‏اى غیر از مبارزه و قیام مى‏اندیشید.

در میان خواص شیعه و بزرگان بنى هاشم شخصیّت‏هایى بودند که از
درک و تحلیل درست حرکت امام در آن موقعیّت زمانى عاجز بودند و قیام
الهى امام را با محاسبات معمول خود ارزیابى مى‏کردند و آن را محکوم به
شکست مى‏پنداشتند. البته امام هیچ  یک از شیعیان و نزدیکان خود را
مجبور به شرکت در این قیام نکرد و تنها کسانى امام را همراهى کردند که
بصیرت کافى و ایمان و اخلاص بالا و روح ولایت پذیرى داشتند.[33]

 

 

[1].المشجرالکشاف لتحقیق اصول السادة الأشراف 2: 335-338، الشجرة المبارکه فى
انساب الطالبیّه: 220، التدوین فى اخبار قزوین 3: 181، ضیافة الاخوان و هدیة الخلان: 230-231، منتقلة الطالبیّه: 354.

 

[2].الاستیعاب فى معرفة الاصحاب 3: 17، الاصابة فى تمییز الصحابة 4: 36.

 

[3].الاستیعاب فى معرفة الاصحاب 3: 17.

 

[4].انساب الاشراف 2:  298، الاصابة فى تمییز الصحابه 4: 36-37.

 

[5].الفتوح 3: 24، وقعة صفین: 373.

 

[6].وقعة صفوین: 530.

 

[7].الفتوح 2: 376، اختیار معرفة الرجال 1: 102.

 

[8].الفتوح 2: 382.

 

[9].الکامل فى التاریخ 2: 436.

 

[10].همان 2: 445.

 

[11].انساب الاشراف 2: 67.

 

[12].الاحتجاج 2: 3، الغدیر 1: 199.

 

[13].شرح نهج البلاغه 6: 181-180.

 

[14].الامامة و السیاسة 1: 201 و 155، الغدیر 10: 241.

 

[15].الامامة و السیاسة 1: 149-195.

 

[16].الارشاد 2: 68، مقتل الحسین علیه‏السلام: 70-69، البدایة و النهایة 8: 180-181، اما این مطلب
مشهور که حضرت زینب هنگام ازدواج با عبداللّه‏ شرط کرده بود که همراه برادر به کربلا برود در منابع معتبر تاریخى و حدیثى وجود ندارد.

 

[17].متن اصلى چنین است: «یا ابن الخناء». و معناى لغوى لخناء، زن بدبو مى‏باشد.

 

[18].الارشاد 2: 124، الکامل فى التاریخ 2: 579، تاریخ الامم و الملوک 4: 357.

 

[19].تاریخ الامم و الملوک 4: 291، «فلاتعجل بالسیر فانّى فى اثر الکتاب».

 

[20].همان 4: 292، الفتوح 5: 67.

 

[21].عمدة الطالب: 37، پاورقى محمّد حسن آل طالقانى.

 

[22].حضائض الزینبه: 194.

 

[23].تحقیقى در نهضت عاشورا: 34.

 

[24].تاریخ الامم و الملوک 4: 291-292، الارشاد 2: 69.

 

[25].تاریخ طبرى 4: 292.

 

[26].الفتوح 5: 67-68.

 

[27].انساب الاشراف 2: 300، الاصابه 4: 39.

 

[28].همان 2: 309.

 

[29].الاحتجاج 2: 3، الغدیر 1: 199، بحارالانوار 33: 265.

 

[30].تاریخ طبرى 5: 146.

 

[31].عبیداللّه‏ بن قیس رقیات از شاعران معروف عصر اموى است. وى ساکن مدینه بود و سپس به رقه مهاجرت کرد. در رکاب مصعب بن زبیر با عبدالملک مروان جنگید، ولى پس از مرگ و شکست زبیریان به کوفه رفت و یک سال در آنجا ماند. او تصمیم داشت به شام نزد عبدالملک رود و به او اعلام وفادارى کند در حالى که عبدالملک قصد جان او را داشت. اما با وساطت عبداللّه‏ بن جعفر و در پناه او توانست به شام وارد شود و تا آخر عمر خود در شام ماند الاعلام 4: 206.

 

[32].انساب الاشراف 3: 315.

 

[33].تاریخ در آئینه پژوهش، مقاله عبداللّه‏ بن جعفر و قیام کربلا، نوشته عبدالرضا عرب ابو زید
آبادى، سال ششم، شماره اوّل، بهار 1388، ص 150-163.

 

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
موضوعات
سایت علمی پژوهشی زیارتگاه های جهان اسلام (معرفی بیش از چهل هزار زیارتگاه)

طراح وبلاگ: سید محمد علوی زاده