مزارات ایران و جهان اسلام

سایت علمی پژوهشی زیارتگاه های ایران جهان اسلام (امامزاده ، بقعه، آرامگاه، مقبره، مزار، گنبد، تربت، مشهد، قدمگاه، مقام، زیارت، معرفی عالمان انساب، کتابشناسی مزارات و زیارت و انساب

امامزاده منوّر خاتون ـ دانسفهان

مشهور به «مؤمنه خاتون»، بقعه این امامزاده در جنوب شهر دانسفهان در 25 کیلومترى شهر بوئین زهرا واقع شده است.

بناى قبلى که از خشت و گل بود و در سالیان قبل تخریب شد و بجاى آن بناى با شکوهى در حال ساخت مى‏ باشند. بناى کنونى کرسى بلند و در دو طبقه طرّاحى شده و شامل؛ ایوان، گنبد، شبستان، صحن و چندین حجره است.

ایوان بقعه که در جنوب غربى بقعه واقع شده، بیش از 12 متر ارتفاع دارد و توسّط دوازده پلّکان به درِ ورودى آن راه مى‏یابد و در طرفین آن شبستان بزرگى قرار گرفته است. در زاویه‏اى از شبستان، دو گلدسته مرتفع به ارتفاع
بیش از 17 متر در حال اجرا است.

بر فراز بقعه، گنبد مرتفع و دو پوش به قطر 4 و ارتفاع تقریبى 18 متر تعبیه
شده که در ساقه آن چهار پنجره جهت نورگیرى احداث شده است. اتاقِ
مرقد به ابعاد 14×14 متر است و در مرکز آن ضریح با شکوه امامزاده بر روى
سکوى سى سانتى متر از سنگ مرمر نصب شده که بر روى در ورودى آن
کتیبه ذیل قلمزنى شده است: «چهارمین ضریح مطهّر امامزاده منوّر خاتون
فرزند امام موسى کاظم
علیه‏السلام به سفارش على اکبر انصارى در پانزدهم شعبان
المعظّم سال 1429 هجرى قمرى ساخته و نصب شد. طرّاحى و ساخت بهنام
کبیرى، قلمزنى مرتضى احمدى.»

تمام کف و 50/1 سانتى متر از دیوارهاى اتاقِ مرقد با سنگ مرمر و با
رگهاى قرمز تزیین شده است. دور تا دور اتاقِ مرقد، هفت در به سوى
رواق‏هاى پیرامون حرم راه مى‏یابد. در بالاى درها نیز تعداد 18 پنجره جهت
نورگیرى تعبیه شده است.

 

دور اتاقِ مرقد، شبستان بزرگى به مساحت 1600 متر فرا گرفته که داراى
چندین در و پنجره است. در طبقه پائین بقعه، سالن غذاخورى، سالن
اجتماعات و حسینیه طرّاحى شده است. قبر سیّد جلیل القدر آقا سیّد حسن
حسینى در شمال اتاقِ مرقد قرار دارد. زمین زیارتگاه بیش از 5 هکتار است
که بخشى از آن توسّط شهردارى و هیأت امناء بقعه، پسته کارى شده است.

شخصیّت مدفون در این بقعه

بر اساس کتیبه ضریح شخصیّت مدفون در این بقعه به عنوان منوّر خاتون
دختر امام موسى کاظم علیه‏السلام معرّفى شده که در شهرت محلّى به مؤمنه خاتون
خوانده مى‏شود.

با تحقیق در کتب انساب از منوّر خاتون نامى که از احفاد امام موسى
کاظم علیه‏السلام باشد مطلبى یافت نشده است. تنها مؤلّف کتاب نزهة العیون و نهایة
الفنون از مؤمنه خاتونى یاد مى‏کند که از نوادگان امام جعفر صادق علیه‏السلام است.
از آنجاییکه نوادگان امام ششم علیه‏السلام در قزوین به کثرت وجود داشته‏اند لذا
مى‏توان این قول را پذیرفت بنابراین نسب شریف امامزاده مؤمنه خاتون با
سیزده واسطه به امام جعفر صادق علیه‏السلام منتهى مى‏شود که از قرار ذیل است:

سیّده مؤمنه خاتون بنت ابى یعلى بن ابى القاسم عبدالمطلب المجتبى بن
ابى هاشم محمّد قوام‏الدّین المرتضى بن ابى طاهر سلیمان بن ابى یعلى حمزه
بن عبدالمطلب بن محسن بن على بن ابى جعفر محمّد بن على بن عبیداللّه‏ بن
احمد الشعرانى بن على العریضى بن امام جعفر صادق
علیه‏السلام[1].

 

اکثر اجداد او از بزرگان سادات یزد و اصفهان بوده و برخى از
پسرعموهاى او در قم و شیراز و قزوین سکونت داشته‏اند. در پایین به برخى
از اجداد او اشاره مى‏شود.

امامزاده جعفر علیه‏السلام جدّ امامزاده منوّر خاتون

از مزارات باشکوه استان یزد، حرم مطهّر و ملکوتى امامزاده ابوجعفر
محمّد علیه‏السلام است که در بلوار امامزاده جعفر علیه‏السلام شهر یزد، در محلّه مصلّى
عتیق قرار دارد. به مناسبت آن که، کنیه امامزاده، ابوجعفر است، اختصارا در
اذهان عمومى به امامزاده جعفر علیه‏السلام موسوم شده است.

محمّد مستوفى بافقى در جامع مفیدى درباره آن حضرت مى‏نویسد:

«دردمندان، به جهت شفاى علل و امراض، غبار مرقد منوّرش را توتیاى
دیده ساخته، طواف روضه مطهّره را بر خود لازم و واجب مى‏دانند.»[2]

احمدبن حسین کاتب، مورّخ قرن نهم هجرى مى‏نویسد:

«امامزاده معصوم بزرگوار، بر ت
چهار واسطه به امام ششم علیه‏السلاممنتهى مى‏شود که از قرار ذیل است:

سیّد ابوجعفر محمّدبن أبى‏الحسن على‏بن أبى محمّد عبیداللّه‏بن أحمد
الشعرانى‏بن على العریضى‏بن امام جعفرالصادق علیه‏السلام.

وى سیّدى جلیل‏القدر، عظیم الشأن، و عالمى عابد و صاحب کرامات
بود و به امامزاده جعفر مشهور و معروف است. اکثر اجداد و پدرانش از
بزرگان سادات حسینى و از عالمان سرشناس این خاندان به
شمار مى‏آیند.[3]

تاریخ و محلّ تولّد

درباره تاریخ و محلّ ولادت امامزاده جعفر علیه‏السلام، در منابع موجود اشاره‏اى
نشده است. علماى انساب جملگى قایلند که جدّ او، عبیداللّه‏بن احمد
الشعرانى، نخستین کس از این خاندان است که به ایران مهاجرت نموده و در
مراغه (از توابع آذربایجان شرقى) سکونت اختیار نموده است.[4] آنان سپس
اضافه مى‏کنند که پدر امامزاده جعفر علیه‏السلام از مراغه به مرند نقل مکان نموده و
سپس به یزد آمده است.[5] این دو قرینه حکایت از آن دارد که امامزاده
جعفر علیه‏السلام در آذربایجان شرقى و در مراغه یا مرند به دنیا آمده است و در این

باره هیچ شک و تردیدى نمى‏تواند نمود. برخى از نویسندگان معاصر، سال
تولّد او را اواسط قرن چهارم هجرى یعنى حدود سال 350 ه ق نوشته‏اند.[6]

متأسّفانه در تواریخ محلّى یزد، بدون هیچ مدرک و سندى، مهاجرت و
سکونت امامزاده جعفر علیه‏السلام را در بغداد یا مدینه نوشته‏اند که بدون شک،
صحیح نبوده و چنانچه خواهد آمد، نخستین شخصى که از این خانواده به
ایران مهاجرت نموده، در مدینه سکونت داشته و از آنجا به ایران نقل مکان
نموده است.

علّت مهاجرت

در تواریخ یزد، علّت مسافرت و هجرت امامزاده جعفر علیه‏السلام «فشار
حکومت عبّاسى» و گاهى «زیارت قبر امام رضا علیه‏السلام» ذکر شده است. همچنین
در این تواریخ، زمان هجرت را یکى زمان خلافت متوکّل عبّاسى (متوفّاى
247 ه.ق)، و دیگرى زمان حکومت فخرالدّوله (متوفّاى 387 ه.ق) و سوّم
سال 410 ه.ق ذکر مى‏نمایند.[7] از اینرو به نقد و بررسى این سه دیدگاه
خواهیم پرداخت.

الف: زمان خلافت متوکّل عبّاسى

بدون شک این تاریخ، یعنى زمان خلافت متوکّل عبّاسى، نمى‏تواند
تاریخ هجرت امامزاده جعفر علیه‏السلام به یزد باشد که انگیزه آن را فشار دولت
عبّاسیان مطرح نموده‏اند. زیرا از سال وفات متوکّل که به سال 247 ه.ق
است تا سال وفات امامزاده جعفر علیه‏السلام که سال 424 ه.ق است، بیش از 177

سال فاصله زمانى است و اگر سن امامزاده جعفر علیه‏السلام را در هنگام هجرت، تنها
سى سال بدانیم، بالغ بر 207 سال خواهد بود. به زبان دیگر، عمر امامزاده
جعفر علیه‏السلام بیش از 207 سال محاسبه مى‏شود که این عادتا صحیح نیست. از
اینرو باید این تاریخ، سال مهاجرت عبیداللّه‏بن احمد شعرانى، جدّ امامزاده
جعفر علیه‏السلام باشد زیرا در این سال، متوکّل عبّاسى علاوه بر تخریب قبر امام
حسین علیه‏السلام، و سرکوبى سادات، جمع کثیرى از فرزندان رسول خدا صلى‏الله‏علیه‏و‏آله به
ایران مهاجرت نموده‏اند که من جمله آنان فرزندان ابراهیم المجاب‏بن محمّد
العابدبن امام موسى الکاظم علیه‏السلام هستند. مؤلّف المشجّر الوافى به نقل از شیخ
محمّد حرزالدّین در کتاب معارف الرجال مى‏نویسد:

«فرزندان ابراهیم المجاب پس از حوادث خونینى در کربلاء، به شهرهاى
دیگر مهاجرت نمودند، محمّد الحایرى‏بن ابراهیم المجاب به واسط و على
و موسى و احمد و ارّجاق و از آنجا به کرمان پناهنده شدند.[8]

این مهاجرت‏ها پس از قیام یحیى‏بن عمربن یحیى در سال 250 ه.ق به
اوج خود رسید. زیرا به دارکشیدن یحیى و تعقیب و شکنجه هواداران و
بیعت کنندگان با او، و سخت‏گیرى به سادات باعث شد که جمع کثیرى از
سادات به کرمان، قم، طبرستان، رى و آذربایجان مهاجرت کنند که من جمله
این مهاجرین عبیداللّه‏بن احمد الشعرانى، جدّ امامزاده جعفر علیه‏السلام است.[9]

ب: زمان حکومت فخرالدّوله

 

فخرالدوله دیلمى که به سال 387 ه.ق وفات نمود، بر بخش‏هاى عظیمى
از ایران حکومت مى‏کرد که من جمله آن‏ها یزد بود. محمّدرضا عطائى در
پاورقى کتاب مهاجران آل ابى‏طالب، ترجمه کتاب منتقله الطالبیّه، صریحا
مى‏نویسد: «امامزاده جعفر علیه‏السلام در روزگار حکومت فخرالدّوله بویهى در سال
380 ه.ق وارد یزد شد.»[10] ظاهرا او این مطلب را از محمّد مفیدى اقتباس
کرده که مى‏نویسد:

«امیر اوجش که امیرى عادل پسندیده صفت و از اقرباء فخرالدوله
بود...»[11] و چنین نتیجه گرفته که هجرت امامزاده جعفر علیه‏السلام در سال 380
ه.ق بوده است، که این نظریّه نمى‏تواند صحیح باشد، زیرا مدرکى در دست
داریم که نشان مى‏دهد آن حضرت در سال 410 ه.ق به یزد مهاجرت نموده
است. از اینرو احتمال قوى داده مى‏شود که این سال (380 ه.ق) سال
مهاجرت سیّدابوالحسن على، پدر امامزاده جعفر علیه‏السلام از مرند به یزدِ اصفهان
است که امام فخررازى به این مهاجرت تصریح دارد.[12] سؤالى که مطرح
است، چرا سیّدابوالحسن على، مرند را ترک گفت و به یزد مهاجرت کرد؟ آیا
آذربایجان آبستن حوادثى بوده که او خود را از این حوادث رهانیده یا نه؟
جواب این سؤال به راحتى در گفتار مورّخان یزد پیداست زیرا چنانچه
خواهد آمد، هجرت امامزاده جعفر علیه‏السلام را مخفیانه و ترس از حکومت ذکر
نموده‏اند که معلوم مى‏شود او در جریانى شرکت داشته که تحت تعقیب

بوده است.

ج: سال 410 ه.ق

سال 410 ه.ق روشن‏ترین تاریخى است که مى‏توان به هجرت امامزاده
جعفر علیه‏السلام به یزد تکیه کرد. زیرا در این سال واقعه خونینى در آذربایجان
صورت گرفت که بدون شک امامزاده سیّد ابوجعفر علیه‏السلام در آن شرکت داشت
و پس از شکست آن قیام و دستگیرى رهبر آن، و کشته شدن جمع کثیرى از
سادات، سیّدجعفر علیه‏السلام مخفیانه از آذربایجان گریخت و به شهر یزد وارد شد.

ماجراى هجرت

در منابع موجود، علّت اصلى هجرت امامزاده جعفر علیه‏السلام ترس از حکومت
وقت و فشار دولت عبّاسى گزارش شده و مى‏نویسند: «امامزاده جعفر علیه‏السلام به
دلیلى همچون گریز از دست ظالمانى که او را تعقیب مى‏کردند نسب‏نامه و
شجره‏نامه خود را که معرّف سیادت وى بود، در میان چوبى که بر سر ظرف
آب مى‏گذاشتند پنهان نمود و لباس درویشان و فقیران پوشید تا وى را
نشناسند و از بغداد [= آذربایجان]، راهى یزد شد و در آن جا
سکونت گزید.»[13]

همین گزارش [ترس از خلفا، و کارگزارانش] در دیگر آثار مربوط به یزد
ذکر شده،[14] و معلوم مى‏شود که امامزاده جعفر علیه‏السلام شاهد وقایعى بوده که
سخت از آن متوحّش شده و مبادرت به ترک وطن نموده است. از آنجایى که

وى در آذربایجان سکونت داشته، باید ببینیم که در این منطقه چه رویدادى
صورت گرفته که ابتدا پدر و سپس خودِ امامزاده جعفر علیه‏السلام از آنجا ترک
وطن کرده‏اند.

قیام صاحب الطوق

در اکثر کتب انساب و تاریخ، از قیام صاحب الطوق در آذربایجان خبر
مى‏دهند. وى که از نوادگان بزرگوار امام هفتم علیه‏السلام است و به ابوالحسن
موسى‏بن جعفر الجمال‏بن محمّدبن ابراهیم‏بن محمّد الیمانى‏بن عبیداللّه‏بن
امام موسى‏الکاظم علیه‏السلام خوانده مى‏شود، با عدّه‏اى از هواداران و سادات بر
نواحى آذربایجان حمله برد و آنجا را به تصرّف خود درآورد.

قدیمى‏ترین منبعى که از این قیام سخن به میان مى‏آورد، شیخ الشرف
عبیدلى نسّابه، متوفّاى سال 435 ه.ق است که مى‏نویسد: «ابوالحسن موسى
در آذربایجان قیام کرد و بر مناطقى از آن غلبه یافت و ملقّب به صاحب
طوق شد.»[15]

طبق این نقل، معلوم مى‏گردد که وى قبل از وفات عبیدلى قیام نموده و با
تاریخ مهاجرت امامزاده جعفر علیه‏السلام که در منابع 410 ه.ق ذکر شده مى‏توان
تطبیق داد.

گویند که در نزد القادرباللّه‏ (381 ـ 432 ه.ق)[16] از سیّدابوالحسن موسى
بدگوئى کردند و سیّد همین که فهمید، خلیفه قصد جان او را دارد با عدّه‏اى

از دوستان و هوادارانِ خود به آذربایجان حمله برد و بخش‏هایى از آن را به
تصرّف خود درآورد، و اهالى آنجا با او به خلافت بیعت کردند که در جمع
بیعت کنندگان شمارى از سادات موسوى، حسینى و حسنى وجود داشتند.

خبر قیام ابوالحسن موسى به گوش القادرباللّه‏ عبّاسى رسید، او دستور داد
تا این نهضت را هر چه سریع‏تر سرنگون کنند، از اینرو ارتشى مجهّز به
آذربایجان گسیل داشت و رهبر قیام پس از برخوردهاى شدیدى دستگیر و
در محلّه سنجران تبریز زندانى شد. چون در زمان اسارت طوق = غل و
زنجیر به گردن این سیّد بستند، لذا به صاحب طوق مشهور شد.

صاحب طوق به مدّت هفت سال در زندان بود تا این که عاقبت در همان
زندان وفات یافت و زندان را بر سر او خراب کردند که اینک زیارتگاه
دوستداران اهل‏بیت علیهم‏السلام شده است. برخى از اصحاب و یاران صاحب
طوق، خصوصا ساداتى که در این قیام شرکت داشتند کشته و زخمى و
الباقى متنکرا خاک آذربایجان را ترک گفتند که من جمله آن‏ها را مى‏توان به
امامزاده ابوجعفر محمّد علیه‏السلام نام برد.[17]

رؤیاى امیر

پس از قیام صاحب الطوق، و تحت تعقیب بودن سادات در آذربایجان،
امامزاده جعفر علیه‏السلام وارد دارالعباده یزد شد، شهرى که براى وى غریب و
ناآشنا بود. وى حتّى از معرّفى خود بیمناک بود. چند روزى سرگشته و حیران

در شهر، سرگردان بود، نه مسکن و مأوایى داشت و نه شغل و محل درآمدى
و شب‏ها را غریبانه در مسجد به سر مى‏بُرد.

بعد از چند روز امامزاده جعفر علیه‏السلام در یکى از کوچه‏هاى شهر یزد به یک
مغازه آهنگرى مراجعه و تقاضاى کار نمود. بعد از آنکه تقاضاى وى از سوى
استاد آهنگر پذیرفته شد، در آن مغازه شروع به کار کرد. وى در دم آهنگرى
مى‏دمید و آتش کوره را شعله‏ور مى‏کرد. او هر روز پس از پایان کار روزانه،
مزد و اجرت خویش را دریافت مى‏کرد و به مصرف مخارج خود مى‏رساند.
روزها گذشت تا آن که شبى، حاکم و والى یزد «امیر اوجش»[18] در عالم رؤیا،
وجود مقدّسِ پیامبر اعظم الشأن اسلام صلى‏الله‏علیه‏و‏آله را دید که به وى مى‏فرماید: «یکى
از فرزندان من به این سو آمده و تقدیر او در این سرزمین است، و از نسلِ او
فرزندانى به دنیا خواهد آمد. او را دریاب و گرامى دار!» چون والى، از خواب
بیدار شد، به تفحّص و جستجو پرداخت. امّا چنین شخصى را نیافت. تا آن
که شبى دیگر، آن حضرت را در خواب دیده، و نشانى محل اقامت امامزاده
را از ایشان گرفت.

والى، شک و تردید به خود راه نداد و صبحدم پس از طلوع آفتاب، در
بازار و میدان جستجو کرد تا فرزند دلبند پیامبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله را یافت. امامزاده

جعفر علیه‏السلام ابتدا از خوف دشمنان نَسب خود را مخفى مى‏کرد. والى که وضع
را چنین دید رؤیاى خود را بازگفت. امامزاده چون اطمینان خاطر یافت،
سرگذشت خویش را بازگو کرد و از میان چوب مُطَهَّره (ظرف آب)،
شجره‏نامه خود را بیرون آورد و به والى نشان داد.

والى او را گرفت و سر و چشمش را بوسید و برخى نوشته‏اند: «خود را بر
پاى مبارکش انداخت سپس دستور داد او را به حمام ببرند و گرد غربت و
محنت از پیکرش بشویند و بر او خلعت خاص پوشاند و نعمت‏هاى
رنگارنگ به ایشان ارزانى داشت. والى، مقدم آن بزرگوار را فوز عظیم الهى
دانسته، و خالصانه کمرِ بندگى و خدمت در برابر حضرتش بست و با وى
بیعت نمود و از پیروانش شد.

امامزاده در همان کوچه‏اى که دکان آهنگرى واقع شده بود، سکونت گزید
و از آن به بعد، آن جا را «کوچه حسینیان» نامیدند.[19]

ازدواج

امیر اوجش که خود را با چنین سعادتى روبرو دیده بود، تصمیم گرفت
خود را بیشتر به حضرتش نزدیک کند و از سعادتى عظیم‏تر، برخوردار گردد.

به همین جهت دختر خود را براى همسرى به محمّد پیشنهاد کرد و او
پذیرفت. امیر جهت داماد عزیز خود، خانه‏اى عالى در همان کوچه حسینیان
ساخت و عایدات دو روستاى مهمّ یزد به نام‏هاى «فهرج» و «طزرجان»[20] را

به او اختصاص داد.[21] نام همسر امامزاده، معلوم نیست ولى از آن جا که امیر
را از اقرباء و خویشان فخرالدوله دیلمى دانسته‏اند و او فرزند رکن الدوله‏بن
بویه و از مردمان مازندران است، مى‏توان حدس زد امامزاده جعفر علیه‏السلام با
دخترى که در اصالت، مازندرانى بود، ازدواج نمود.[22]

تعداد فرزندان

حاصل این ازدواج فرخنده را علماى انساب چند فرزند به اسامى
ذیل نوشته‏اند:

1. على أبوالحسن 2. عبیداللّه‏ أبومحمّد 3. حسن أبوعلى 4. حسین
أبوعبداللّه‏ که به گفته امام فخررازى: ولکلّهم أعقاب کثیرة بیزد: براى همه اینان
فرزندانى در یزد مى‏باشد.[23]

ابوطالب مروزى مى‏نویسد: فعقبه بیزد جماعة کثیرة، فیهم التقدّم و النقابة
و الرئاسة، ولهم جاه و حشمة سنیة و رتبة و رفعة علیه، أبصرت قوما بها
؛ نسلش
در یزد به وفور بوده‏اند. از ایشان رئیس، نقیب = سرپرست سادات و مهتر
قوم بودند و برخى از آنان نیز داراى موقعیّت اجتماعى و تمکّن مالى، مقام
علمى و اجتماعى بودند. گروهى از یزدیان توسّط آنان مستبصر شدند.[24]

ابن مهنّاى نسّابه، ناصر را بر تعداد فرزندانِ امامزاده جعفر علیه‏السلام افزوده که
ظاهرا او فرزندزاده آن حضرت را با فرزند وى خلط نموده است.[25] این

درخت پربار، آنقدر پرثمر بود که احمد کتاب مى‏نویسد: «اکنون [قرن نهم] از
اولاد آن امامزاده، قریب هزار کس وجود دارند»[26] مؤلّف کتاب نزهة العیون
و نهایة الفنون که کتاب خود را به امر سیّد شمس‏الدّین محمّدبن سیّد
رکن‏الدّین محمّد قاضى حسینى، نواده بزرگوار امامزاده جعفر علیه‏السلام نوشته،
بیش از هزار نفر از نوادگان آن حضرت را در این کتاب معرّفى نموده که
انشاءاللّه‏ در کتاب فرزندان ابوجعفر محمّد به چاپ خواهد رسید. این قسمت
کتاب را با شعر احمد کاتب در توصیف بقعه و امامزاده جعفر علیه‏السلام به
اتمام مى‏رسانیم:

 

این روضه مقدّس اولاد مصطفى است

 یا مدفن سلاله سلطان اولیاست

این خوابگاه میوه باغ رسالت است

 وین تختگاه، شمع دل شاه «هل اتى» است

دانى که این مقام مبارک چه منزل است

 این جایگاه وعده زهرا و مرتضى است

این جا قدم به شرط ادب نه که ساحتش

 فرش جبین روح شهیدان کربلاست

این، کعبه مراد زمین است و آسمان

 هر کس که کف گشاده در او، حاجتش رواست[27]

 

 

نیاکان

تمام نیاکان و پدران حضرت امامزاده جعفر علیه‏السلام از بزرگان سادات عریضى
بودند که نام و نشان آنان در کتب انساب زینت‏بخش و مزارات آنان زیارتگاه
دوستداران اهل‏بیت علیهم‏السلام است. در اینجا به اختصار به شرح حال آنان
خواهیم پرداخت.

على عُریضى

ابوالحسن،[28] على‏بن جعفر عُریضى به سبب انتسابش به خاندان وحى و
امامت، «حسینى»[29]، «هاشمى»[30] و «علوى»[31] خوانده مى‏شد و چون در
مدینه رشد یافت، او را «مدنى» نیز مى‏خوانند.[32]

اما مشهورترین نسبش که بر کسى جز او گفته نمى‏شود، «عریضى» است.
چون بیشتر عمر شریفش را در قریه «عُریض» سپرى کرد و فرزندان وى نیز در
آنجا به سر مى‏بردند به «عُریضیون» معروف هستند.

او کوچک‏ترین فرزند امام صادق علیه‏السلام بود و در حالى که کودکى بیش نبوده،
از نعمت پدر محروم شد. وى معتقد به امامت برادر خویش امام موسى‏بن
جعفر علیه‏السلام بود و تا زمان امام هادى علیه‏السلام و بنابه نقلى تا زمان امام حسن
عسگرى علیه‏السلام زندگانى کرد.[33]

على، سیّدى بسیار جلیل‏القدر، بزرگ مرتبه، با تقواى و عالمى سترگ،

راوى حدیث و فاضل بود. از آن بزرگوار، کتاب «مسائل على‏بن جعفر» ـ که
علاّمه مجلسى، آن را در کتاب «بحارالانوار» جا داده ـ به یادگار مانده
است.[34] ابونصر بخارى درباره او مى‏نویسد:

«کان عالما کبیرا، عاش الى ان أدرک على‏بن موسى الرضا، و محمّدبن على،
و على‏بن محمّد
علیهم‏السلام و مات فى زمانه، اُمّه اُمّ ولد.»[35] او دانشمندى بزرگ بود.
زنده بود تا این که زمان امام رضا علیه‏السلام و امام جواد علیه‏السلام و امام هادى علیه‏السلامرا درک
نمود و در زمان امام هادى علیه‏السلام وفات کرد. مادرش کنیز بود. همسر وى، فاطمه
کبرى دختر محمّد الأرقط‏بن عبداللّه‏ الباهربن امام زین‏العابدین علیه‏السلام است.[36]
او در سال 220 ه.ق وفات یافت و در عریض به خاک سپرده شد.[37] مقبره و
مسجد على‏بن جعفر علیه‏السلام در سال 1381 به دست وهّابیان تخریب و جنازه او
و یک نفر دیگر که‏تر و تازه مانده بود با احترام به بقیع منتقل شد.[38]
آرامگاهى به وى در قم و سمنان منسوب است که متعلّق به نواده
او مى‏باشد.[39]

علماى انساب در شمارش فرزندان او اختلاف دارند و تعداد شانزده تن
را به شرح ذیل معرّفى مى‏کنند؛ محمّد اکبر، محمّد اصغر، حسن، حسین،
جعفر، احمد شعرانى، احمد اصغر، عبداللّه‏، على، عیسى، قاسم و ملیکه،
خدیجه، حمدونه، زینب و فاطمه. که تداوم نسل وى تنها از دو فرزند او

محمّد اکبر و احمد شعرانى است.[40] از فرزندان و نوادگان على‏بن جعفر
عریضى خانواده بزرگى شکل گرفت که بیشتر شهرها به سبب مهاجرت این
بزرگواران بدان سرزمین‏ها از برکت وجودشان بهره‏مند گردیدند.

احمد شعرانى

او مکّنى به ابویحیى،[41] و ابومحمّد[42] و معروف به شعرانى،[43] و
مادرش اُمّ ولد[44] و به قولى از زنان عرب بود.[45] او داراى سه فرزند به
اسامى؛ ابومحمّد عبیداللّه‏، محمّد و ابوعبداللّه‏ حسین رقى است و نسل او در
نصیبین، یزد و قم و دیگر شهرها پراکنده است.[46] سیّداحمد کیاگیلانى از
فرزندان محمّد و حسین جمعى که در ابرقوه یزد بودند نام مى‏برد.[47] در
کتاب نزهة العیون علاوه بر شمارش بیش از هزار تن از نوادگان وى، او را
مکّنى به ابوالقاسم مى‏داند.[48] علاّمه نسّابه ابن طباطبا، از اعلام قرن پنجم
هجرى، احمد شعرانى را ساکن منطقه «جذوع» مدینه ذکر مى‏کند و
مى‏نویسد: او داراى یازده فرزند به اسامى ذیل مى‏باشد: عبداللّه‏، علیّه،

قاسم، عبیداللّه‏، اُم‏فروه، على، حسین، حمیده، حمدونه، حسن اکبر و حسین
اصغر.[49] در هیچ یک از منابع موجود از مهاجرت او از مدینه گزارشى نقل
نشده است. به احتمال قرین به یقین او همان است که در کنار پدر دفن شده
است.

عبیداللّه

وى مکّنى به ابومحمّد،[50] و داراى سه فرزند به اسامى ابوالحسن على،
احمد و محمّد بود.[51] ابوطالب مروزى احمد را ساکن در مراغه (از توابع
آذربایجان شرقى) همچون پدرش ذکر مى‏نماید.[52] این دیدگاه نخستین بار
از طرف شیخ الشرف عبیدلى نسّابه مطرح شده است.[53] او با اُمّ الحسین
دختر محمّدبن حمزه‏بن قاسم‏بن حسن‏بن زیدبن امام حسن علیه‏السلام ازدواج
نمود.[54] از اینرو فرزندان او به «بنى‏الحسنیّه» شهرت یافته‏اند.[55] امام فخر
رازى فرزندان او را به «بنى‏الجنیّه»[56] و ابوالحسن بیهقى به «بنى‏الحسینیّه»[57]
ثبت نموده‏اند که یقینا اشتباه بوده و تصحیف کلمه حسنیه است که منظور
همسر حسنى وى است. ضامن‏بن شدقم دو فرزند دیگر به اسامى حمزه و
ناصر بر تعداد فرزندان او افزوده است که ظاهرا فرزندزادگان او را با فرزندان

او اشتباه گرفته است.[58]

عبیداللّه‏، پس از قیام یحیى‏بن عمربن یحیى در کوفه به سال 247 ه.ق و
بیعت جمع کثیرى از سادات عراق و حجاز، و درگیرى و قتل سیّد یحیى به
دست عمّال متوکّل عبّاسى، و تحت تعقیب بودن بیعت کنندگان و
سخت‏گیرى او بر سادات، به ایران مهاجرت نمود و ظاهرا در این هجرت دو
فرزند او على و احمد نیز حضور داشتند.[59] علماى انساب از خروج عبیداللّه‏
از مراغه گزارشى نقل ننموده‏اند، ظاهرا او در همین شهر وفات نموده است.

على

وى مکّنى به أبوالحسن و سیّدى جلیل‏القدر و شریف بود. مادرش، اُمّ
حسین، از نوادگان امام حسن مجتبى علیه‏السلام است.[60] على، ابتدا در مرند (از
توابع آذربایجان شرقى) سکونت داشت و سپس به یزد نقل مکان نمود و در
آن شهر سکنى گزید. امام فخررازى مى‏نویسد: «کان بمرند، ثمّ سکن یزد
اصفهان و بها عقبه»
[61] این جمله نشان مى‏دهد که وى تا آخر عمر در یزدِ
اصفهان اقامت داشته و در همین منطقه وفات کرده است. مؤلّف کتاب نزهة
العیون مى‏نویسد: «ابوالحسن على بیزد و بها قبره»[62] یعنى ابوالحسن على در
یزد بود و در همانجا قبرش است. آرامگاه وى اینک در شهر نایین قرار دارد و
زیارتگاه دوستداران اهل‏بیت علیهم‏السلام است.[63] علماى انساب براى وى دوازده

فرزند به اسامى ذیل یاد مى‏کنند که تداوم نسل او تنها از دو فرزند است؛
قاسم، احمد ابوالقاسم، زید، حسن، حسین، عبیداللّه‏، عبداللّه‏، محسن،
محمّد ابوجعفر، فاطمه، خدیجه، زینب.[64] سیّد ضامن‏بن شدقم، حمزه
نامى را بر تعداد فرزندان على افزوده است،[65] که بر این اسامى او داراى
سیزده فرزند [ده پسر و سه دختر] مى‏باشد که تنها نسل او از عبیداللّه‏ و
محمّد ابوجعفر منتشر شده‏اند.[66] متأسّفانه از همسر و تاریخ وفات و انگیزه
مهاجرت او به مرند، اطّلاعات شفافى در دست نیست. اما چنانچه گفته شد،
او ابتدا به همراه پدر در سال 247 ه.ق از مدینه به مراغه کوچ کرد، سپس در
سال 387 ه.ق به مرند رفت و از آنجا به نائین منتقل شد. چندین فرزند او در
مراغه و مرند به دنیا آمده‏اند که من جمله آنها مى‏توان از امامزاده ابوجعفر
محمّد علیه‏السلام نام برد.[67]

بناى بقعه مبارکه

به درستى معلوم نیست چه زمانى بر روى مرقد حضرت امامزاده
ابوجعفر محمّد علیه‏السلام، بقعه‏اى بنا شده است. اما آنچه تاریخ گواهى مى‏دهد،
پس از دفن این سیّد جلیل‏القدر در قبرستان تازیان، این مکان رونق دیگرى
گرفت. زیرا پس از دفن وى در این محل، مقبره عدّه‏اى از شهداى صدر اسلام
بود و به این مکان به دید احترام مى‏نگریستند و حتى امواتشان را براى تبرّک

و تیمّن در کنار قبور آنان دفن مى‏کردند. در این باره، تاریخ جدید یزد
مى‏نویسد: «بدان که مزار قدیم بود، «تازیان» است که اولیاء و صلحاء و
شهداء در او مدفونند و ابتداى این مقابر از تابعینِ اصحاب پیغمبر صلى‏الله‏علیه‏و‏آله باشد
و از آن تابعین که در یزد وفات کرده‏اند، در این مقام دفن کردند.»[68] «در این
قبرستان از یک طرف آن، امامزاده معصوم ابوجعفر محمّد... [مدفون است]
و بر یک طرف [آن] مزار خط سبز [واقع است]... و بر طرف دیگر از تازیان
[مکانى قرار دارد] که آن را غازیان[69] مى‏خوانند.»[70]

بنابراین معلوم مى‏گردد که قبر حضرت ابوجعفر محمّد، از مشاهیر قبور و
مزاراتِ قبرستان تازیان بوده، و پیوسته در آن ساخت و ساز صورت مى‏گرفته
است. سخن گزاف نیست که بگوییم، پس از دفن این سیّد جلیل‏القدر
آرامگاهى بر سر تربت او بنا شده و کم‏کم توسعه داده شده است. برخى
معتقدند که از زمان دفن امامزاده تا سال 775 ه.ق یعنى به فاصله 250 سال،
این محل فاقد ساختمان بوده و علّت آن را وجود اهل سنّت در یزد ذکر
کرده‏اند که صد البته این دیدگاه غلط است.[71]

سال شمار تاریخ توسعه آرامگاه

از وضع مرقد امامزاده ابوجعفر محمّد علیه‏السلام، از سال (424 تا 757 ه.ق)
اطّلاعات دقیقى در دست نیست. فقط مى‏دانیم سنگ مرمرى که تاریخ
مربوط به وفات امامزاده و حسب و نسب وى بر آن حک شده، بر روى مرقد

نصب گشته و ظاهرا مسجد و محرابى پیرامون قبر وجود داشته است.[72]
همین مطلب اشاره جزئى به وجود بقعه‏اى بر روى مرقد مطهّر دارد.

در سال (776 ه.ق) خواجه اسحاق‏بن خواجه حسن ساورج
خوارزمى[73] سنگى را که تاریخ بر آن بود برداشت و صورت قبر را از کاشى
پوشانید و عبارت تاریخ بر پیش محراب گذارد و بر اطراف مزار دیوار کشید.
امیر معین‏الدّین اشرف،[74] ورودى بارگاه را توسعه داد و بازار (یا کوچه‏اى
مسقّف) و سفیدکارى شده، متّصل به بارگاه ساخت و نوشتارى مشتمل بر
وقایع مربوط به امامزاده بر دیوار آن نصب کرد. همچنین او سقّاخانه‏اى کنار
درِ حرم امامزاده برپا داشت.

در سال (798 ه.ق) مقارن طغیان سلطان محمّد پسر ابوسعید طبسى در
یزد، امیر صدرالدّین وزیر، زمینى مجاور بناى امامزاده خرید و به صحن
امامزاده الحاق کرد و چون به دست اتباع سلطان محمّد کشته شد در آنجا به
خاک سپرده شد. پسرش امیر قطب‏الدّین على بر اطراف آن زمین دیوار فخر و
مدینى[75] با پنجره از آجر پخته کشید و بر طرف قبله صفّه و طنبى و بر جانب
شمال صفّه‏اى به رسم مسجد با محراب ساخت. در همین جاست که مولانا
حاجى نظام‏الدّین اسحاق حموى، متوفّاى سال 852 ه.ق را دفن کردند.

در سال‏هاى (799 تا 844 ه.ق) در پایین حرم امامزاده ایوانى دلگشا و

نقش و نگار شده، و مسجدى با محراب مرمر و چراغ‏هاى آویزان، ساخته
شد و بالاى مسجد، غرفه‏هایى با پنجره‏هاى متعدّد و نقش و نگار شده،
احداث گشت، علاوه بر این، سردابى نیز ایجاد گردید و سنگ فعلى بر
آرامگاه گذاشته شد.

در سال (854 ه.ق) خواجه احمد فرّاش که از خادمان امیرزاده سلطان
محمّد تیمورى بود، قطعه زمینى پشت ساباط خانقاه خرید و نبش کرد و
ساباط و سقایه امیر معین‏الدّین اشرف را هم ویران ساخت، و تبدیل به
مدرسه‏اى شش ضلعى شد و براى بارگاه امامزاده علیه‏السلام دو در تعبیه گردید.
یکى سمت شرق و دیگرى سمت غرب و نیز آشپزخانه و اتاق‏هایى جهت
خادمان و خانه‏هایى به منظور فقراء، احداث شد و آب انبارى نیکو
احداث گردید.

مؤلّف تاریخ جدید یزد اضافه مى‏کند که؛ خواجه پیرمحمّد قمّى در پائین
پاى امامزاده صفّه منقّش و محراب و سردابه ساخت و قندیل آویزان کرد و
چون مولانا مجدالدّین فضل‏اللّه‏ قاضى در سال 855 درگذشت در این صفّه به
خاک سپرده شد.

همو گوید که؛ برهان‏الدّین امیر شیخ دادا جنب صفّه مذکور، صومعه با
محراب مرمر ساخت و بر بالاى آن صومعه، نیم صفّه منقّش که اطرافش
دریچه بود بنا کرد.

در سال (859 ه.ق) سیّد جلال‏الدّین محمّد قطعه زمینى خریدارى نمود
و در آن ایوانى عالى بنا کرد. در همین سال خواجه معین‏الدّین على میبدى
در میان مدرسه و مزار، حوضى از آجر ساخت و بر آن پنجره‏اى آهنین نصب

گردانید و حوض‏هاى دیگر و شبستان‏ها و ایوان‏هاى عالى به شکل مساجد
احداث نمود که جویبار از میان حوض‏ها عبور مى‏کرد، و نیز در بیرون
امامزاده و مقابل آن، مدرسه‏اى با چهار دیوار ساخت.

در سال (860 ه.ق سیل عظیمى به شهر یزد روى آورد که نصف صفّه
جدید و صومعه و صفّه پایین پاى امامزاده و مدرسه و پایاب از میان رفت و
مخروبه شد.

در سال (861 ه.ق) سیّد جلال‏الدّین محمّد، شیخ‏زاده برهان‏الدّین امیر
شیخ دادائى، و خواجه معین‏الدّین على، بناهایى را که خود ساخته بودند و
بر اثر سیل خراب شده بود، احیاء کردند و بقیه به همان حال، مخروبه باقى
ماند. در این سال همچنین هر روزه، مردم در این آستانه اطعام مى‏شدند.

از سال (862 تا 962 ه.ق) صد سال طول کشید که مزارع، صومعه،
مسجد و غیره، تجدیدبنا شد و به حال اوّل برگشت ولى بناها نسبت به
سابق، بسیار کمتر بود.

از سال (962 تا 1319 ه.ق) در این سال‏ها تصرّفات و الحاقات دیگرى
در این مزار صورت نگرفت. مفیدى نیز مى‏گوید: «اکنون که در حال نگارش
این کتاب هستم و سال 1083 ه.ق مى‏باشد، بعضى از عمارات، منهدم گشته
و کسى توفیق نیافته است آنها را بازسازى کند.»

در سال (1319 ه.ق) ساختمان‏هاى قدیم آستانه تخریب و به کمک چند
شخص خیّر، حرم، توسعه داده و ساختمانى عالى ساخته شد.

گفته مى‏شود؛ حدود صد سال پیش، حرم، بقعه کوچکى بوده است به
طول پنج و عرض سه متر، تا آنکه یکى از متموّلین صاحب منصب یزد به نام

«میرزا فتح‏اللّه‏ خان مشیرالممالک، مستوفى یزد» در حدود سال 1305 ه.ش،
به سامرّاء رفت و در آن جا نقشه حرم عسکریین علیهماالسلام، توجّه او را به خود
جلب نمود، لذا نقشه آن حرم مطهّر را در این جا پیاده نمود و از این دوره
شکوه و عظمت بارگاه امامزاده جعفر علیه‏السلام از سر گرفته شد. وى همچنین
کاروانسرایى نیز در مجاورت حرم ساخت که امروزه مرمّت شده و به طرز
باشکوهى درآمده است.

در سال (1328 ه.ش) گنبد موجود را معمارى به نام «استاد حسین
رمضان‏خوانى» بنا کرد و بعدها استاد محمّد خوش‏زبان آن را مرمّت و
بازسازى نمود.

در سال (1343 ه.ش) صحن شرقى و رواق‏ها و به عبارتى آرامگاه‏هاى
دو سوى شمالى و جنوبى صحن ساخته شد.

در سال (1345 تا 1355 ه.ش) در طول این ده سال، استاد شکراللّه‏
صنیع‏زاده خاتم و استاد محمّد حسین پرورش، ضریحى از طلا، نقره، و مینا
با سرمایه آقاى حاج على محمّد روحانیان ساختند و در 13 رجب سال
1397 ه.ق مطابق با سال 1355 ه.ش بر روى مرقد نصب نمودند. در سال
1355 ه.ش چند تن از معماران زبده، ساخت گلدسته‏هاى رفیع ورودى
شرقى حرم امامزاده جعفر علیه‏السلام را به پایان بردند. همچنین ساخت ایوان
شرقى و کاشى‏کارى آن به سعى آقاى على اشترى به پایان رسید.

در سال (1356 ه.ش) در سمت غرب حرم مطهّر، آقاى عطاءاللّه‏ افشار
کتابخانه‏اى تأسیس نمود.

در سال (1367 ه.ش) ساخت مناره‏هاى سمت شمالى آستانه به

معمارى استاد محمّدصادق خوش‏زبان یزدى آغاز شد و کاشى‏کارى آن را
پدرش، استاد محمّد خوش‏زبان یزدى به عهده گرفت.

در سال (1370 ه.ش) چند تن از معماران زبده، سقاخانه‏اى به شکل
قدس و بسیار زیبا و باشکوه در رنگ‏هاى زنده و چشم‏نواز در ابعاد 2 × 5/2
و در مدّت یک سال و نیم بنا نمودند.

در سال (1371 ه.ش) به معمارى استاد غلامرضا بابایى کاشى‏هاى
فرسوده گنبد، برچیده و مجددا کاشى‏کارى شد.[76]

از سال 1371 ه.ش تاکنون، که پائیز سال 1385 ه.ش، تدوین نهایى این
کتاب است، آئینه‏کارى، نماسازى، موزه آستانه، کتابخانه و مسجداعظم و
نماسازى بقیّه رواق‏ها انجام گرفته، خصوصا با دید وسیع مدیرکل محترم
اوقاف، جناب آقاى علیرضا یگانه، طرح توسعه آستانه امامزاده جعفر علیه‏السلام به
مرحله اجرا گذاشته و در آینده نزدیک شاهد تحوّل عظیمى در توسعه این
بارگاه خواهیم بود.

 

[1].نزهة العیون فى نهایة الفنون: 26، عمدة الطالب فى انساب آل ابى طالب: 299، المعقبون
من آل ابى طالب 2: 471-473.

 

[2].جامع مفیدى 3: 800.

 

[3] . منتقلة الطالبیّه: 354، الفصول الفخریّه: 147، عمدة الطالب: 273، الأساس: 225، تحفة
الأزهار 3: 99، التذکره 158، لباب الأنساب 2: 577، تهذیب الأنساب: 180، الشجرة المبارکه: 129، الفخرى: 31، المجدى: 137 ـ 138، تاریخ یزد جعفرى: 130، تاریخ جدید یزد:150 ـ 151، جامع مفیدى 3: 520 ـ 523، یادگارهاى یزد 2: 296 ـ 297، جامع جعفرى: 273، یزد از ظهور تا سقوط آل مظفّر: 177 ـ 178.

 

[4] . الفخرى، ص 31؛ تهذیب الأنساب، ص 180؛ نزهة العیون، ص 36؛ الشجرة المبارکه، ص 180.

 

[5] . الشجرة المبارکه، ص 129.

 

[6] . چشمه‏اى در کویر، ص 23؛ بارگاه آفتاب، ص 24؛ دانشنامه مشاهیر یزد 1: 166.

 

[7] . تاریخ یزد جعفرى: 130، تاریخ جدید یزد: 152، جامع مفیدى2: 520.

 

[8] . المشجّر الوافى 1: 553؛ معارف الرجال 3: 107، الفخرى: 16، عمدة الطالب: 205،
الأصیلى: 182 ـ 183، تهذیب الأنساب: 167، تحفة الأزهار 3: 293؛ منتقلة الطالبیّه: 207 ـ 208، انجاز العدات: 126، مزارات کرمان 1: 48.

 

[9] . قیام یحیى‏بن عمربن یحیى، ص 38 ـ 62.

 

[10] . مهاجران آل ابى‏طالب، ص 434.

 

[11] . جامع مفیدى 3: 520.

 

[12] . الشجرة المبارکه، ص 129.

 

[13] . تاریخ جدید یزد، ص 152.

 

[14] . تاریخ یزد جعفرى: 130، جامع مفیدى 2: 520، یزد یادگار تاریخ 1: 1010، دانشنامه مشاهیر یزد 1: 166.

 

[15] . تهذیب الأنساب، ص 158.

 

[16] . در برخى از منابع القائم بامراللّه‏ 422 تا 467 ه.ق بیست و ششمین خلیفه عبّاسى ثبت شده که 45 سال حکومت کرده است.

 

[17] . قیام صاحب الطوق: 72 ـ 98، تاریخ و جغرافیاى دارالسلطنه: 284؛ روضات الجنان 1:
449 و ج 2، ص 112؛ عمدة الطالب: 199، الأصیلى: 190، المجدى: 116، الشجرة المبارکه: 90، الفخرى: 16، رساله اسدیّه: 61، سراج الانساب: 82.

 

[18] . نوشته‏اند در زمان ورود امامزاده جعفر علیه‏السلام به یزد، امیرى پاک ضمیر به نام اوجش از جانب آل بویه به یزد آمد و قدرى حکومت او عادلانه و رفتارش منصفانه بود، که یزدیان مبالغه را در حق او بحدّى رسانیده‏اند که گویا او را صاحب مکاشفه و مراقبه بلکه کرامت و خارق عادت شمرده‏اند و نیز حکومت مستقلى داشت که با اختیارات تامّه مدّت درازى در یزد فرمانروایى کرد. وى به رغم عبّاسیان، دوستدار آل على علیه‏السلام و نیز از خویشاوندان فخرالدّوله دیلمى بود که یزد را به وى واگذار کرده تا از عایدات آن زندگى خود را تأمین کند. پایان زندگى امیر اوجش نامعلوم است.

 

[19] . برگرفته از کتب تواریخ یزد و کتاب چشمه‏اى در کویر، ص 35 ـ 37.

 

[20] . در برخى از منابع ذکر شده که این دو روستا را به وى داد و در بعضى آورده شده که این دو روستا را در وجه معاش او قرار داد.

 

[21] . تاریخ جدید یزد، ص 153.

 

[22] . چشمه‏اى در کویر، ص 38.

 

[23] . الشجرة المبارکه: 129، المجدى: 137 ـ 138، لباب الأنساب 2: 577، الفصول الفخریّه:
147، تحفه‏الازهار 3: 99.

 

[24] . الفخرى، ص 31.

 

[25] . التذکره، ص 158.

 

[26] . تاریخ جدید یزد، ص 153.

 

[27] . تاریخ جدید یزد، ص 150؛ چشمه‏اى در کویر، ص 50.

[28] . رجال النجاشى، ص 176.

 

[29] . شذرات الذهب 2: 24.

 

[30] . تهذیب التهذیب، ج 7، ص 293.

 

[31] . تاریخ الاسلام، ج 14، ص 263.

 

[32] . رجال الطوسى: 241، مروج الذهب 2: 534.

 

[33] . عمدة الطالب، ص 271.

 

[34] . مسائل على‏بن جعفر و مستدرکات‏ها، ص 14.

 

[35] . سرّ السلسلة العلویّه، ص 49.

 

[36] . المجدى، ص 137 ـ 144؛ البیّنات فى حیات الفاطمات، ج 2، ص 222.

 

[37] . معجم رجال الحدیث 11: 291؛ معجم المؤلّفین، ج 7، ص 53.

 

[38] . سبزپوشان، ص 158؛ مجلّه العالم، ص 207 ـ 208.

 

[39] . انوار پراکنده 1: 237 ـ 270.

 

[40] . المجدى: 127، تهذیب الانساب: 179، سرّ السلسلة العلویّه: 49، الفخرى: 29، الشجرة المبارکه: 124 ـ 125، عمدة الطالب: 242، منتقلة الطالبیّه: 233، منتهى الآمال 2: 187.

 

[41] . الشجرة المبارکه، ص 124.

 

[42] . عمدة الطالب: 273، تحفة الأزهار 3: 99.

 

[43] . تهذیب الأنساب: 175، لباب الأنساب 2: 577.

 

[44] . لباب الانساب 2: 577.

 

[45] . سرّ السلسلة العلویه، ص 49.

 

[46] . التذکره، ص 158؛ الاساس، ص 325، الدرالمنثور، ص 262 ـ 263؛ الفصول الفخریّه، ص 147.

 

[47].سراج الانساب: 85، الفصول الفخریّه: 147، عمدة الطالب: 273، الراغب: 228، الاساس: 225، تحفه‏الازهار 3: 100.

 

[48] . نزهة العیون، ص 38.

 

[49] . منتقله‏الطالبیّه، ص 106.

 

[50] . الشجره‏المبارکه، ص 129.

 

[51] . نزهة العیون، ص 36.

 

[52] . الفخرى، ص 31.

 

[53] . تهذیب الانساب، ص 180.

 

[54] . منتقلة الطالبیّه، ص 354.

 

[55] . تهذیب الانساب، ص 180؛ منتقلة الطالبیّه، ص 106.

 

[56] . الشجرة المبارکه، ص 180.

 

[57] . لباب الانساب 2: 577، منتقلة الطالبیّه: 106.

 

[58] . تحفه‏الازهار 3: 99.

 

[59] . قیام یحیى‏بن عمربن یحیى، ص 207 ـ 208.

 

[60] . تحفه‏الازهار 3: 99، منتقلة الطالبیّه: 353، الفخرى: 31.

 

[61] . الشجرة المبارکه، ص 129.

 

[62] . نزهة العیون، ص 36.

 

[63] . یادگارهاى یزد 2: 305، مزارات امامزادگان ایران 5: 107 ـ 108.

 

[64] . منتقلة الطالبیّه: 353 ـ 354، تحفه‏الازهار 3: 99، لباب الانساب 2: 577، الفخرى: 31، المجدى: 137 ـ 138؛ الشجرة المبارکه: 129.

 

[65] . تحفه‏الازهار 3: 99.

 

[66] . الفخرى، ص 31؛ نزهة العیون، ص 35.

 

[67] . الدره‏الذهبیّه 1: 208 ـ 209.

 

[68] . تاریخ جدید یزد، ص 176.

 

[69] . غازیان = غزوه کنندگان ـ جنگجویان.

 

[70] . تاریخ جدید یزد، ص 177.

 

[71] . بارگاه آفتاب، ص 39.

 

[72] . تاریخ یزد آیتى، ص 107 ـ 108.

 

[73] . روى از تجّار و بزرگان یزد بود که در کتاب منتخب التواریخ معینى ذیل سال 747 ه.ق ذکرى از او به میان آمده است.

 

[74] . داماد سیّد شمس‏الدین محمّدبن سیّد رکن‏الدّین محمّد قاضى حسینى.

 

[75] . مراد دیوارهاى مشبّک است که با آجر یا کاشى ساخته مى‏شد.

 

[76] . تاریخ جدید یزد: 152 ـ 158، تاریخ یزد جعفرى: 107 ـ 108، جامع مفیدى 3: 520 ـ
530 و 166، یادگارهاى یزد 2: 297 ـ 302، تاریخ یزد (آیتى): 183، تاریخ یزد (طاهرى): 43، چشمه‏اى در کویر: 65 ـ 70، بارگاه آفتاب: 38 ـ 39، مجلّه میراث جاویدان، مقاله حسن مسرّت، 116 ـ 122.

 

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی
موضوعات
سایت علمی پژوهشی زیارتگاه های جهان اسلام (معرفی بیش از چهل هزار زیارتگاه)

طراح وبلاگ: سید محمد علوی زاده