مزارات ایران و جهان اسلام

سایت علمی پژوهشی زیارتگاه های ایران جهان اسلام (امامزاده ، بقعه، آرامگاه، مقبره، مزار، گنبد، تربت، مشهد، قدمگاه، مقام، زیارت، معرفی عالمان انساب، کتابشناسی مزارات و زیارت و انساب

خدیجه بنت عمر اشرف

خدیجه، بنت عمر اشرف

وی از محدثان شیعه است و روایات متعددی از او از سوی عبدالله بن ابراهیم بن محمد جعفری، نقل شده است. [1] او با حسین ذی الدمعة بن زید الشهید بن امام سجاد7، ازدواج کرد و ثمره آن، سه فرزند به نام‌های یحیی، سکینه و فاطمه بود.[2] مِزی، خدیجه و زینب را بر شمار فرزندان خدیجه، دختر عمر اشرف، افزوده است. [3]

از نوادگان او می‌توان به شخصیت‌های ذیل اشاره کرد:

  • · محمد بن قاسم بن علی الاصغر بن عمر الاشرف، که در سال 219 ه‍ .ق در ایام معتصم، در طالقان قیام کرد. سپس عبدالله بن طاهر، او را دستگیر، و در بغداد محبوس کرد. وی سرانجام در بغداد درگذشت.[4]
  • · ابومحمد حسن بن علی بن حسن بن علی بن عمر الاشرف، مشهور به اطروش، مُجدد دولت علویان طبرستان، متوفای سال 304 ه‍ .ق و از علمای بنام اهل بیت: بود.[5]


[1]. کلینی،الکافی، ج1، ص4؛خوئی، معجم رجال الحدیث، ج11، ص62، ج20، ص36 و ج24، ص134.

[2].زبیری، نسب قریش، ص24.

[3]. مزی، تهذیب الکمال، ج6، ص377.

[4]. فخر رازی، الشجرة المبارکه، ص136؛ عمری علوی، المجدی ، ص150؛ بیهقی، لباب الانساب، ج2، ص445؛  ابن طباطبا، منتقلة الطالبیه، ص70،  اصفهانی،مقاتل الطالبیین، صص383 ـ 392؛  طبری،تاریخ الطبری، ج10، ص305؛ مسعودی،مروج الذهب، ج3، صص464 و 465؛ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج4، صص233 و 234.

[5]. فخر رازی،  الشجرة المبارکه، ص136؛تاریخ طبری، تاریخ الطبری، ج11، صص408 و 409؛  مسعودی،مروج الذهب، ج4، صص217، 278 و 279؛ نجاشی،رجال النجاشی، صص57 و 58؛ طوسی، رجال الطوسی، ص385؛ ابن اثیر،  الکامل فی التاریخ، ج5، صص72 و 73؛ ثعالبی،یتیمة الدهر، ج4، صص54 و 55؛ ابن طقطقی، الاصیلی ، صص278 و 279.

  • ۸۷۳

موسی بن عمر اشرف

موسی بن عمر اشرف

وی، فرزند سوم عمر اشرف، و به «کردم» مشهور بود. مادر او، ام موسی، دختر عمر بن امام علی7 بود.[1] بیهقی او را بدون فرزند معقب می‌داند.[2] او تنها یک دختر به ‌نام صفیه داشت، که ابتدا به عقد سید قاسم بن علی بن عمر اشرف درآمد و از او فرزندی به نام محمد به دنیا آورد[3] و سپس با یحیی بن حسین ذی الدمعه بن زید شهید، ازدواج کرد و ثمره آن، یک فرزند به ‌نام احمد بود.[4]

ابن حزم، معتقد است که او با عبیده، دختر زبیر بن هشام بن عروه بن زبیر بن عوام، ازدواج کرد و ثمره آن، یک فرزند به ‌نام عمر بود.[5]



[1].. ابن سعد،الطبقات الکبری، ج4، ص324.

[2].بیهقی، لباب الانساب، ج1، ص443.

[3]. بخاری،سر السلسلة العلویه، ص55؛ عقیقی، المعقبین، ص92.

[4]. ا عقیقی،لمعقبین، ص93.

[5]. ابن حزم،جمهرة انساب العرب، صص53 و54.

  • ۷۳۸

محمد بن عمر اشرف

محمد بن عمر اشرف

دومین فرزند معقب عمر اشرف، محمد نام داشت[1]، که از او به محمد اکبر یاد می‌شود.[2] او مکنی به ابوحفص[3] و ملقب به مضیاف[4] بود. وی در مدینه ساکن بود[5] و به او الهاشمی المدنی[6] می‌گفتند. ابن حجر، او را با عنوان محمد بن حفص یاد می‌کند.[7] مادرش ام ولد[8]، کنیزی به نام زهره[9] بود. اما ابن سعد، مادرش را ام موسی، دختر عمر بن امام علی 7 ذکر می‌کند.[10] محمد بن عمر اشرف، سه فرزند به نام‌های علی، حسین و عمر داشت[11]، که فرزندانش در حجاز، به بنی الاضیاف خوانده می‌شدند.[12] ابونصر بخاری، فرزند چهارمی به نام محمد بر تعداد فرزندان او افزوده است.[13]

علی اصغر بن عمر اشرف

علی اصغر بن عمر اشرف

وی سیدی گران‌قدر، از راویان احادیث و از اصحاب امام صادق7 بود.[1] اسحاق، پسر امام صادق7، حسین بن زید شهید، محمد بن اسماعیل ویزید بن عبدالله بن الهاد، از او روایت نقل می‌کردند.[2] ابن حجر عسقلانی، او را در طبقه هشتم[3] و ذهبی، او را قلیل الروایه توصیف می‌کند.[4]

شیخ طوسی در رجالش، او را از اصحاب امام صادق می‌داند.[5] ابونصر بخاری از او با عنوان علی بن اشرف یاد می‌کند و سادات شجری را به او منسوب می‌داند و می‌نویسد: «شچره، روستایی در هفت میلی مدینه و از میقات‌هاست».[6] صفدی، وفات وی را پس از سال 160ه‍‍ .ق ذکر می‌کند[7]؛ اما از محل وفات و دفن او، گزارشی نقل نمی‌کند. پرواضح است که او باید در شجره یا در مدینه، درگذشته یا دفن شده باشد. او برادری به ‌نام علی اکبر دارد، که بنا به گفته ابوالحسن عمری نسابه، از اصحاب امام صادق7 بود و از آن حضرت، روایت نقل می‌‌کرد و فرزندی نداشت.[8]

 

عمر اشرف فرزند امام سجاد(ع)

عمر اشرف فرزند امام سجاد(ع)

وی، نخستین فرزند امام سجاد7 بود، که از او به شایستگی یاد می‌شود. عمر، مکنّی به ابوحفص[1] و ابوعلی[2] و ملقب به اشرف[3] بود. به آن دلیل به این نام ملقب شد، تا فرقی بین او و عمر فرزند امام علی7 باشد؛ زیرا پسر امام علی7، از یک جهت و عمر فرزند امام سجاد7، از دو جهت (پدر و مادر)، شرافت نسب داشتند. ازاین‌رو اولی به عمر اطرف و دومی به عمر اشرف خوانده شدند.[4] چنانچه همین شرافت نسبی، باعث شد میان فرزندان جعفر طیار، اسحاق عریضی را اطرف[5]، و اسحاق بن علی زینبی[6] را اشرف ملقب سازند.[7] عمر اشرف از برادرش زید شهید، بسیار بزرگ‌تر[8] بود.

زن و فرزندان عمر اشرف

زن و فرزندان عمر اشرف

ابوالحسن عمری نسابه، تعداد فرزندان عمر اشرف را پانزده تن ذکر می‌کند که عبارت‌انداز: محسّنه یا محبّه، سیّده، اُم حبیب، عبده، خدیجه، جعفر اکبر (معروف به بنین و مادرش از قبیله نوفلیه بود)، جعفر اصغر (مادرش کنیز بود)، اسماعیل (معروف به ابن عمریه)، موسای اکبر، موسای اصغر، حسن، ابوعمر ابراهیم (معروف به حسن)، علی اکبر (وی از امام صادق7 حدیث نقل می‌کرد)، محمد اکبر و علی اصغر.[1]

عبیدلی نسابه، تداوم نسل عمر را تنها از دو فرزند او به اسامی علی و محمد می‌داند. [2] این دو بزرگوار، هر دو از محدثان شیعه و از اصحاب امام صادق7 بودند. محمد بن عمر اشرف، در سال 171ه‍ .ق در سن 64 سالگی درگذشت.[3] ابونصر بخاری، جعفر را نیز جزو معقبین دانسته و مادرش را از نوفلیه می‌‌داند.[4] نام مادر جعفر، ام اسحاق، دختر محمد بن عبدالله بن حارث بن نوفل بود.[5] یوسف بن حاتم شامی، فرزند دیگری به نام احمد، بر فرزندان عمر افزوده و روایتی نیز به شرح ذیل به او نسبت داده است: احمد بن عمر بن‏ علیّ‏ بن‏ الحسین‏، از پدرش، از جدش، از امام سجاد7 روایت کرد که آن حضرت فرمود:

إنّ اللّه تعالی أخذ میثاق من محبّینا و هم فی أصلاب آبائهم فلا یقدرون علی ترک ولایتنا، لأنّ اللّه حسّن رأیهم علی ذلک.[6]

به‌درستی خداوند از دوستداران ما، پیمان گرفت درحالی‌که در صلب پدرانشان بودند، به همین خاطر قادر به ترک ولایت ما نیستند و خداوند عقیده‌شان را بر آن نهاده است.



[1].  عمری علوی،المجدی ، صص344 و 345.

[2]. شیخ الشرف،تهذیب الانساب، ص186؛ فخررازی،الشجرة المبارکه، ص135.

[3]. طوسی ،رجال الشیخ ، ص112؛ بروجردی،طرائف المقال، ج2، صص20 و 77؛حاکم نیشابوری، مستدرک علی الصحیحین، ج11، صص7 و 67.

[4].  بخاری،معالم انساب العلویین، ص185.

[5].  ابن سعد،الطبقات الکبری، ج5، ص324: شیخ الشرف، تهذیب الانساب، ص186.

[6].قمی، الدر النظیم فی مناقب الأئمة ، ص807.

  • ۸۲۴

آرامگاه منسوب به عمر اشرف

آرامگاه منسوب به عمر اشرف

زیارتگاه منسوب به عمر اشرف، در دو کیلومتری شرق شهر ناصریه به طرف بطحا، در کنار نهر فرات و در منطقه شطرهه واقع شده و بسیار مورد توجه اهالی است. به گفته علامه حرزالدین، این زیارتگاه، در اواخر عهد عثمانی در عراق مشهور شد و گویند، فلسفه وجودی آن، بر اثر خواب بوده است و نزد آل زوید[1]، یکی از طوایف قبیله البدور، از احترام بسیاری برخوردار است و به شریف شهرت دارد.[2]

ساختمان بقعه، قدیمی و دارای صحن وسیع، حرم، گنبد و رواق است. گنبد بنا به شکل کلاه‌خودی بلند به قطر 6 و ارتفاع 12 متر از سطح زمین است و با کاشی‌های لاجوردی، تزیین شده است. مساحت کل ساختمان، نزدیک به 1000متر است که بیشتر آن را شبستان و رواق‌ها احاطه کرده‌اند. دیوارها با آیات قرآن و احادیث نبوی تزیین شده و بر روی مرقد، ضریح فلزی به ابعاد 2× 5/1 و ارتفاع 5/2 متر، نصب شده است. ساختمان آرامگاه را متعلق به سال 1352ه‍ .ق دانسته‌اند؛ اما در حدود سی سال قبل، شبستان و رواق‌‌ها به آن افزوده شد.



[1] . ظاهرا آل زوید از متولیان بقعه می باشند.

[2]. حرزالدین، مراقد المعارف، ج2، ص111؛ عامری، معجم المراقد و المزارات فی العراق، صص278 و 279.

  • ۸۴۷

خاطراتی از حج‌گزاری عضدالدوله دیلمی

خاطراتی از حج‌گزاری عضدالدوله دیلمی

محمدمهدی فقیه بحرالعلوم[1]

چکیده

عضد الدوله دیلمی، یکی از پادشاهان آل‌بویه بود که توجه فراوانی به پاسداشت علما و سادات داشت و آثار بسیاری از اهل ‌بیت: در عتبات عالیات و نیز مزارهای امامزادگان در ایران را احیا کرد. او در قرن چهارم می‌زیست و بنا به گزارش برخی از مورخان و نسب‌شناسان، به حج رفت و در آنجا با یکی از علویان آشنا شد که منجر به اتصال نسل او به نسل پیامبر خدا9 در ایران شد.

کلید واژه‌ها: آل بویه، عضدالدوله، حج، سادات.

مقدمه

نهاد حج، همواره در تاریخ اسلام اهمیت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی زیادی داشته است. حکام مسلمان از نظر سیاسی سعی می‌کردند با شرکت فعال در انجام مناسک حج، ذکر نامشان در خطبة نماز جمعه در مکه و اقدامات خیرخواهانه در آنجا، در میان مسلمانان، اعتبار، مقبولیت و مشروعیت کسب کنند. این مسئله برای امرایی که از قرن سوم در گوشه و کنار خلافت عباسی ظهور کردند، اهمیت بیشتری داشت؛ زیرا آنها موقعیت متزلزلی در مقابل دستگاه خلافت داشتند و برایشان ضروری بود تا بدین وسیله، در میان مسلمانان اعتبار و مشروعیت کسب کنند.

عضدالدوله دیلمی، یکی از بزرگ‌ترین حاکمان ایرانی بود که در زمان فرمانروایی او، حکومت آل بویه به اوج اقتدار و شکوفایی خود رسید و در این دوران، خلفای عباسی بازیچه دست آل بویه بودند.

عضدالدوله به دلیل گستردگی قلمرو و فتوحات، احترام به دانش و دانشمندان، سادات و علویان، ایجاد مؤسسات علمی و فعالیت‌‌های عمرانی، از شهرت ویژه‌ای برخوردار است.

در این مقاله مختصر، ضمن نگاهی بسیار کوتاه به زندگی این حاکم مقتدر، به یکی از وقایع مهم زندگانی او در دوران کوتاه عمرش خواهیم پرداخت که به بهانه حج‌گزاری، منجر به وجود نسل پاکی از پیامبر خدا9 و از تبار امام حسن مجتبی7 در ایران شد.

بقعه میر علمدار

بقعه میر علمدار-بوشهر

بقعه میر علمدار در کوی بهمنی، خیابان میر علمدار  دریک کیلومتری امامزاده عبدالمهیمن بوشهر، قرار دارد.
از زمان احداث بنای اولیه بقعه متبرکه تاکنون، چندین بار به علت فرسایش بنای ساختمان بقعه تخریب و بازسازی شده است. ساختمان قبلی بقعه که از سنگ و گل و به صورت محقر ساخته شده بود در دهه 70 تخریب و بازسازی می گردد. این مجموعه شامل مسجد، ساختمان بقعه، حسینیه، خانه عالم، سالن ورزشی، سالن کتابخانه و آمفی تئاتر، آبدارخانه دو باب مغازه تجاری و سرویس بهداشتی می باشد.

شهرت محلی و نسب شریف

درباره شخص مدفون در بقعه ،اطلاع دقیقی در اختیار نیست؛ ولی در بین اهالی سه روایت در این مورد مطرح می باشد:

1-از سرداران ایرانی

برخی به استناد منابع متقدم و جنگ هایی که در بوشهر و بندر سیراف سابق  توسط سپاه اسلام و ایرانیان صورت گرفته ؛ خفته در این مکان را یکی از سرداران ایرانی می دانند که در هجوم مسلمانان برای فتح بوشهر کشته شده است و بعدها به میر علمدار خوانده شده است.

منشاء این ادعا به درستی معلوم نیست ویقینا با واقعیت نیز مطابقت ندارد.زیرا کشور یا شهری که سقوط  کرده ؛ دلیلی ندارد برای سرداران شکست خورده خود با حضور فاتحان بنای یاد بود ساخته باشند. خصوصا رسم اعراب بر این بود که سر فرمانده سپاه را برای پیشکش و اضهار فتح ، برای خلیفه ارسال می داشتند و بدن او و دیگر سربازان را یکجا دفن می کردند.

راجع به فتح بوشهر و شهر های آن گزارشهای متفاوتی به دست ما رسیده است . به گزارش یعقوبی، توج[1] که یکی از  شهرهای فارس است درسال 13ق/634م به روزگار ابوبکر، به دست عثمان بن ابی‌عاص که توسط افراد قبیلۀ عبدقیس همراهی می‌شد، گشوده شد.[2] اما دیگر مورخان، فتح این شهر را به روزگار عمربن خطاب دانسته‌اند.[3] بلاذری و قدامة بن جعفر فتح این شهر را در 19ق/640م،[4] و ذهبی آن را در 21ق/642م به دست عثمان بن ابی‌عاص ذکر کرده‌اند[5].

طبری از دو جنگ مسلمانان با اهالی توج یاد کرده است که جنگ دوم در 23ق روی داده است.[6] اگر سخن طبری را بپذیریم، می‌بایستی که اهالی این شهر پس از گشوده شدن نخستین آن به دست عرب‌ها، آنان را از شهر رانده باشند و بار دیگر در 23ق این شهر مجدداً به دست عثمان بن ابی عاص فتح شده باشد. ابن بلخی نیز از دوبار لشکرکشی عرب‌ها به ایالت فارس و شهر توج خبر می‌دهد که نخستین‌بار به فرماندهی علاءبن حضرمی، و بار دوم توسط عثمان بن ابی عاص صورت گرفته است. اما برخی از منابع، فاتح توج را مجاشع بن مسعود معرفی کرده‌اند.[7]

مجاشع از سردارانی بود که در خلافت عمر همراه ابوموسى اشعری فرماندهی گروهی از نیروهای عرب را در یورش به خوزستان برعهده داشت و احتمالاً وی از طرف ابوموسى اشعری برای کمک به اعرابی که از راه دریا به فارس تاخته بودند، مأمور شده بود.

عربها که از جانب بصره وارد خوزستان شده بودند، با نیروهای عثمان بن ابی‌عاص که از جانب دریا وارد فارس شده بودند، در نزدیکی ارجان به یکدیگر پیوستند که منجر به فتح دیگر شهرهای فارس و خوزستان شد و احتمالاً این اختلاف میان منابع تاریخی دربارۀ فتح این شهر و فاتح آن از همین‌جا ناشی شده است.[8]

منابع تاریخی تأکید دارند که این شهر به دست عثمان بن ابی‌عاص، بازسازی گردید و وی پس از بنا کردن مسجدی، آنجا را پایگاه مسلمانان قرار داد.

میرزا حسن حسینی فسایی درباره فتح توج و بوشهر می نویسد "...چون عثمان بن ابی العاص شهر توج را بگشود، شهرک نام ، مرزبان فارس به جانب ریشهر گریخت و سپاه انبوهی در گرد خود حاضر داشت و عثمان برادر خو "حکم" را برای تسخیر شهر ریشهر روانه داشت . پس جنگ سختی میانه عرب و عجم درافتاد و عجم شکست یافت و شهرک مرزبان کشته گشت و شهر ریشهر را مسخر ساختند."[9]

بر این اساس برخی تصور نموده اند که این مکان مدفن شهرک ، مرزبان سپاه ایرانی است که در مقابل سپاه مسلمانان کشته شده است . اما اینکه او را میر علمدار بخوانند با این بقعه چه ربطی دارد ، نگارنده هیچ تناسبی را برای آن قائل نیست و اساسا این قبر را متعلق به شهرک مرزبان سپاه اسلام نمی داند.

پراکندگی نوادگان محمد حنفیه در ایران وجهان

 

پراکندگی نوادگان محمد حنفیه در ایران وجهان

ابواسماعیل ابراهیم بن ناصر طبا طبا ، از دانشمندان انساب  قرن پنجم هجری ، در کتاب منتله الطالبیه که به مهاجران آل ابی طالب در سراسر جهان به ویژه در شهرهای سابق ایران می پردازد ، جمع کثیری از نوادگان محمد حنیفه را می شمارد که به شهر های مختلف مهاجرت نموده و منشا آثار و برکاتی برای اهالی آن دیار بودند . در اینجا بر اساس نام شهر ها به اسامی نوادگان محمد حنفیه می پردازیم که به آنجا سفر نموده ویا در آن شهر ها وفات یافته اند .

 1 – استاق افزون از نواحی ری : احمد الزاهد بن محمد العوید بن علی بن عبدالله بن جعفر بن محمد بن الحنفیه ، وی از قم به ری مهاجرت کرد و دارای نسل در ری قم وقزوین است . از او سه فرزند به یادگار ماند که ابوالحسن علی در قم ، ابوعبدالله  حسین فقیه در قزوین و ابوزید محمد در ری از آنهاست [1].

2 – بجه : جعفر بن اسحاق بن عبدالله راس المدری بن جعفر بن عبدالله بن جعفر بن محمد بن حنفیه ، عبدالله بن عبدالحمید بن جعفر الملک که پادشاه بجه بود اورا کشت .[2]

3 – بغداد : علی المدبر بن محمد العوید  بن عبدالله راس المدری بن جعفر الثانی، در بغداد ساکن بود و یک فرزند به نام محمد داشت .[3]

ونیز ابوطاهر احمد بن حسین بن محمد بن علی بن اسحاق بن عبدالله راس المدری ،در بغداد سکونت داشت و داری فرزندانی بود اما تنها دختران او باقی ماندند.[4]

4 – بصره : حسن بن علی بن جعفر المحدث الثالث بن عبدالله راس المدری .[5]

و نیزفرزندان قاسم بن جعفر الاصغر بن عبدالله بن جعفر بن محمد بن الحنفیه در بصره سکونت داشتند .[6]

و همچنین سید ابوالحسن احمد بن محمد العوید بن علی بن عبدالله راس المدری نقیب شهر بصره و ساکن آنجا بود .[7]

وابوعلی محمدی الطویل که نقابت سادات بصره را بعهده داشت و نامش سید جسین بن حسن بن عباس بن علی بن جعفر الثالث بن عبدالله راس المدری و دوست ابوالحسن عمری نسابه بود .[8]

 5– حران : فرزندان علی المدثر بن محمد العوید بن علی بن عبدالله راس المذری .[9]

و نیز ابراهیم بن عبدالله راس المذری  ، که مادرش کنیز بود و صاحب شش فرزند به اسامی : ابو علی حسن نسابه ، عبدالله ، محمد ، احمد ، علی وحسین بود در حران سکونت داشتند .[10]

امیر حران سید ابوالفوارس حسین بن حسن بن ابراهیم بن علی بن محمد ابی علی النسابه بنابراهیم بن عبدالله راس المدری که ملقب به فکیک بود و از احترام فوق العده ای بین سادات برخوردار بود . او یک فرزند مفلوج بنام محسن داشت .[11]

6 – حلب : ابوالقاسم محسن بن محمد بن محسن بن ابراهیم بن ابی علی محمد النسابه بن ابراهیم بن عبدالله راس المدری، دوست ابوالحسن عمری نسابه است که در حلب می زیست و از او با عنوان الشریف الدین العمال یاد شده است .[12]

7– روم : ابوالقاسم بن علی الامیر بن محمد بن ابراهیم بن عبدالله راس المذری ، در روم سکونت داشت و فرزندانش ابوالحسین حسن ف ابوعبدالله ابراهیم ، عبدالله ، ابواحمد طاهر ، محمد و حسین بودند .[13]

8 – ری : از مهاجرین قم به شهر ری سابق ، ابوزید محمد بن احمد الزاهد بن محمد العوید . او صاحب چند فرزند به اسامی : ابوالقاسم عزیزی ، ابراهیم ، احمد ، ناصر و ابراهیم اصغر بود .[14]

نیز در ری ، ابوالحسین احمد بن علی بن جعفر بن عبدالله راس المدری سکونت داشت .[15]

وهمچنین نقیب شهر ری سید ابومحمد جعفر بن محمد بن حسن الفقیه الفاضل القزوینی بن احمد بن محمد العوید بود .[16]

 9– سابوراز نواحی فارس : پسر حمزه بن حسین بن علی بن حسین بن زید بن جعفر المحدث بن عبدالله راس المدری .[17]

10 – سمرقند : ابوجعفر محمد بن علی بن عبدالله بن ابراهیم بن عبدالله راس المدری . وی سیدی جلیل القدر و نقیب سمرقند بود .[18]

11 – طبرستان : حسین بن احمد الاکبر بن عبدالله راس المدری .[19]

12 – فسا : فرزندان اسحاق بن عبدالله راس المدری ف مادرش کنیز بود و فرزندان او عبارتند از : حسن ، قاسم ، عبیدالله شبیه به رسوالله (ص) ، جعفر ، علی ، حسن ومحمد می باشد .

ونیز فرزند احمد یا محمد بن قاسم بن عبدالله راس المدری در فسا سکونت داشت .[20]

13 – عکبرا : محمد بن احمد بن حسین بن محمد بن علی بن اسحاق بن عبدالله راس المدری ، با عنوان شریف ابوالفضل محمدی الاحول شناخته می شد و مادرش از سادات حسینی بود . او سیدی محترم بود و سه دختر داشت که در عکبرا می زیستند . [21]

14 – قزوین : ابوعبدالله حسین الفقیه بن احمد الزاهد بن محمد العوید بن علی بن عبدالله راس المدری . از قم به قزوین مهاجرت کرد و در انجا صاحب چهار فرزند به اسامی ابوطالب محمد ، ابوهاشم احمد ،ابویعلی عبیدالله و حسن شد .[22]

ونیز برادرش عبدالله بن احمد زاهد درقزوین بود . این دو برادر در قزوین دارای نسل زیادی بودن که از آنها روسای بزرگ ، نقباء اشراف ، علما و دانشمندان بزرگ و معروفی برخاسته اند که اسامی آنها را رافعی در کتاب التدوین ذکر نموده است . از جمله آنها ابوحرب جعفر و ابوسلیمان محمد فرزندان ابوشجاع حیدربن جعفر بن علی بن محمد بن علی بن محمد بن حسین که از محدثان و راویان بودند.[23]

15 – قم : ابوالحسن علی بن احمد الزاهد بن محمد بن علی بن عبدالله راس المذری . از نصیبین کوفه به قم مهاجرت کرد و پدرش با او بود . او در این شهر صاحب شش فرزند به اسامی : ابوالقاسم حمزه ، احمد ، محمد ، حسین ، حسن و طاهر شد .[24]

16 – کوفه : جعفر المحدث بن عبدالله الراس المذری ، مادرش کنیز بود و در این شهر صاحب هشت فرزند به اسامی : زید ، محمد ، عبدالله ، حمزه ، موسی ملقب به کعب الغزال ، اسحاق ، ابوطالب و ابوالطیب قاسم شد .[25]و نیز ابوالطیب احمد الداعی بن حمزه بن حسین بن زید بن جعفر الثالث بن عبدالله راس المدری که در کوفه می زیست و نسلش نیز در این شهر بودند و به فرزندان بقبق یا اکده شهرت داشتند.[26]

17 – مصر : علی بن اشهل البقیع بن عون بن علی بن محمد بن حنفیه ، وی چند فرزند به اسامی : علی ، موسی ، حسین ، و در برخی از مشجرات ،عیسی ، احمد، حسن و محمد ذکر شده است .[27]

و نیز در مصر ابوتراب حسن بن محمد مصری ملقب به ثلث و حزوبه ابن عیسی بن علی بن محمد بن علی بن علی بن محمد حنفیه که به ابن العمریه مشهور بود به شهادت رسید .فرزندان اورا در مصر بنوا ابوتراب می خواندند .[28]

همچنین دررودخانه نیل مصر ، ابوعبدالله حسین بن اسحاق صابونی بن حسن بن اسحاق بن عبدالله راس المدری غرق شد .[29]

18– مکران :علی بن جعفر الاصغربن عبدالله راس المدری ، در مکران صاحب دو فرزند به اسامی محمد و علی شد .[30]

19 – موصل : ابوعبدالله محمد بن ابمحمد حسن بن احمد بن قاسم بن محمد  العوید بن علی بن عبدالله راس المدری که نقیب شهر موصل بود و مادرش دختر ابوعلی زیدی نقیب موصل است . از او با عنوان الشریف التقی عمیدالشرف یاد شده است .[31]

20 – نجف یا مشهد غروی : نقیب این شهر ابوالحسین زید بن جعفر بن جسین بن علی بن حسین بن زید بن جعفر الثالث بن عبدالله راس المدری که دوست ابوالحسن عمری نسابه و دارای دو پسر بود .[32]

– هند : فرزندان حسن بن علی بن محمد اشهل البقیع در هند بود .[33]  21

و نیز فرزندان محمد ابو تریده بن علی منصوری بن عبداله بن جعفر بن محمد بن حنفیه در هند بودند .[34]

  22- یمن : فرزند احمد بن حسن بن علی بن قاسم بن عبدالله راس المدری [35].



[1] . منتقله الطالبیه ص 35 .

[2] . المجدی ص 432 .

[3] . منتقله الطالبیه ص 66 .

[4] . منتقله الطالبیه ص 66 .

[5] . همان ص 83 .

[6]  . همان ص 83 .

[7] . المجدی ص 434 .

[8] . همان ص 435 .

[9] . منتقله الطالبیه ص 121 .

[10] . همان ص 121 و المجدی ص 431 .

[11] . المجدی ص 434 .

[12] . المجدی ص 434 .

[13] . منتقله الطالبیه ص 148 .

[14] . همان ص 165 .

[15] . منتقله الطالبیه  ص165 .

[16] . المجدی ص 435 .

[17] . منتقله الطالبیه  ص 179 .

[18] . همان ص 183 .

[19] . همان ص 214 .

[20]  . همان ص 235 .

[21] . المجدی ص 433

[22] . منتقله الطالبیه  ص 250 .

[23] . التدوین ص 250 .

[24] . منتقله الطالبیه ص 257 – 258 ، تاریخ قم ص 223 -224 .

[25] . منتقله الطالبیه ص 277 .

[26] . المجدی ص 435 .

[27] . منتقله الطالبیه ص 303 .

[28] . المجدی ص 430 .

[29] . المجدی ص 433 .

[30] . منتقله الطالبیه ص 323 .

[31] . المجدی ص 434 .

[32] . المجدی ص 435 .

[33] . همان ص 352 .

[34] . المجدی ص 431

[35] . منتقله الطالبیه ص 357 .

  • ۱۲۰۱

معرفی و نقد کتاب الانساب المشجرة

معرفی و نقد کتاب الانساب المشجرة

محمد مهدی فقیه بحرالعلوم[1]

هنگامی که مقالة حسام الدین عبدالخالق با عنوان النجف مدینة ثقافیة مهملة[2] از سوی نماینده محترم ولی فقیه در امور حج و زیارت در تاریخ 21/3/1391 برای اینجاب ارسال شد. پس از مطالعه دریافتم که مقاله‌ای متین دربارة مخطوطات نجف اشرف است که در آن دهها نسخته مخطوط از تألیفات گرانبهای بزرگان اسلام و جهان اشاره دارد. در آخر معرفی کتابهای موجود به این مطلب اشاره می‌کند که : « ... فضلاً عن کتاب الانساب فی خمس مجلدات، یختص بانساب العلویین و هو نادر و فرید، لیس له مثیل.»

دریافتم که دسترسی به آن برایم که بیش از 25 سال در خصوص انساب و رجال پژوهش دارم گنجی با ارزشی خواهد بود. هنوز با نمایندگی بعثة مقام معظم رهبری- دامة برکاتة- در نجف و کربلا برای تهیة این نسخه به صحبت ننشسته بودم که ناگهان خبر چاپ کتابی با عنوان الانساب المشجر را در کتابفروشی جنب کتابخانة آیة الله مرعشی رحمة دیدم و با خوشحالی تمام و نگرانی خاص آن را خریداری نمودم.

خوشحال بودم چون کتاب به صورت بسیار زیبا و با کاغذ گلاسه به چاپ رسیده و قیمتی در خوش شأن این دسته از کتابها داشت و بر روی جلد آن به اهتمام سید محمد صادق خرازی و شیخ شریف آل کاشف الغطا و سید علی موجانی نوشته شده بود که از نام این بزرگواران معلوم می‌شد که برای احیای این اثر، دقتی ویژه داشته‌اند.

اما نگران بودم که مبادا این اثر نیز مانند آثاری که از کتابخانه وزین آیة الله مرعشی رحمة و با تحشی سید مهدی رجایی در سالیان اخیر به چاپ می‌رسد دچار حذف و یا اغلاط فاحش شود. نگرانی و اضطراب بنده با خواندن مقدمة کوتاه آن در همان دقایق ابتدایی، خوشحالی بنده را به همان نگرانی تبدیل کرد که انتظارش را داشتم، زیرا با تورق در صفحات بعد، معلوم شد که ظاهر زیبا و خط بسیار عالی این اثر، آقایان را فریب داده و بدون ارایه اثر به کارشناسان خبره انساب جهت نظر خواهی، باعث شده که در مقدمه چنین بنگارند که : «الانساب المشجره، نمونة نادری است از این مجموعة تألیفات، نسخه‌ای نفیس و فرید که مؤلفی ناشناس در عصر شیخ صدوق «ابن بابویه قمّی» در حوالی قرن چهارم هجری قمری آن را تصنیف نموده است. متأسفانه از اصل نسخه اثری وجود ندارد اما بر حسب تصادف هنگامی که برای آخرین بار نسخه در سال 133 ه.ق شاید برای ترمیم و صحافی در اختیار یکی از اساتید مرمت کار روضة حسینی به نام آقا سید هاشم صحاف تهرانی (درگذشت 1335 ق) قرار گرفته بود به دست وی با نهایت زیبایی در قالب صفحات پیش روی تنظیم و به قلم کشیده شد.»

سیر ساخت و نصب صندوق و ضریح بر مرقد امامین جوادین (علیهماالسلام)

 

سیر ساخت و نصب صندوق و ضریح بر مرقد امامین جوادین (علیهماالسلام)

محمدمهدی فقیه بحرالعلوم[1] و علی احمدی[2]

چکیده: شهر کاظمین از نظر تاریخی و جغرافیایی، یکی از شهرهای مهم تاریخ اسلام است؛ زیرا در این سرزمین، کانون علم و عشق و هنر و صنعت نهفته است.

آرامگاه امامین جوادین (علیهماالسلام) همچون خورشیدی در قلب شهر کاظمین قد برافراشته و نورافشانی می‌کند و عطر دل‌انگیز آوای توحید و صلای عشق و معنویت از گلدسته‌های آن، مشام جان عاشقان را همواره نوازش می‌دهد.

هنر اسلامی و ایرانی بر در و دیوار، صحن و رواق، روضه و سرداب، صندوق و ضریح حرم، کاشی‌کاری و نقاشی، میناکاری ، تذهیب و ... نهایت سلیقه و هنر در معماری و طراحی حرم مشاهده می‌شود و چشم هر بیننده را نوازش می‌دهد.

این گنبد و بارگاه، خورشید درخشان زمین است و شکوه و جلال و عظمت و زیبایی از آن پرتوافکن است. نقاشی‌ها و تزینات دیگران، به خصوص تذهیب روضه منور و خاتم‌کاری صندوق و قلم‌زنی‌های ضریح مطهر، چشم هر بیننده را خیره می‌سازد.

از آنجایی که پرداختن به تمامی زوایای مختلف حرم مطهر جوادین (ع) خود کتابی را می‌طلبد، لذا در این مقاله سعی شد تا صندوق و ضریح مطهر این دو امام در طول اعصار و قرون، بررسی شود تا ضمن معرفی آن، که از آثار نفیس هنری است، جوابی به برخی مغرضان باشد که ساخت صندوق و ضریح، حتی بین اهل‌سنت و بزرگان آنان، رواج داشته و بزرگان و امیران و پادشان دوره‌های گوناگون، به تعمیر صندوق  و ساخت ضریح همت داشته‌اند.

کلیدواژه‌ها: امام موسی کاظم (ع)، امام محمد جواد (ع)، کاظمین، مرقد، صندوق، ضریح، روضه منور.

تاریخچه انتقالِ جنائز به عتبات عالیات (شهرکربلا)

تاریخچه انتقالِ جنائز به عتبات عالیات (شهرکربلا)

نویسنده: محمد مهدی فقیه بحرالعلوم[1]

چکیده

انتقال مردگان به اماکن مقدس، یکی از فرهنگ‌های مخصوصِ جوامع شیعی است که از دیرباز بین شیعیان، رواج داشته است. این سنت در برخی خاندان‌ها و عالمانِ شیعی به قدری ریشه‌دار بوده که اگر امکان نقل جسد در زمان فوت نبوده، جسد موقت دفن می‌شده و پس از رفع موانع، به مکانِ مقدسِ مورد وصیت، منتقل می‌شده است. در ایران نیز این فرهنگ، جاری بوده و هست. برخی وصیت می‌کردند جسد آنان درمشهد و حرم اما علی بن موسی الرضا(ع) و یا در قم، حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه (س) دفن شوند و برخی دیگر، تاکید داشتند که جسد آنان به عتبات عالیات منتقل و در آنجا به خاک سپرده شود که سهم کربلا ونجف، از همه شهرهای مقدس عراق، بیشتر بوده است.در اینکه انتقال جسد به عتبات از چه زمانی شروع شده بین مورخان معاصر اختلاف است اما در دوره صفویه این سنت رواج داشته ودردوره قاجاریه به اوج خود رسیده است.این مقاله، به بررسی تاریخچه وگزارشهای انتقال جنائز به عتبات عالیات و به شهر کربلا و نجف است که نگاهی به گزارش جهانگردان ووضع بهداشت و نحوه حمل و مشکلات آن می پردازد.

کلید واژه: انتقال مردگان، عتبات عالیات، کربلا، نجف، کاظمین، دوره آل بویه ، دوره قاجاریه

بررسی نقش شیعیان در تدوین منابع مربوط به مزارات

بررسی نقش شیعیان در تدوین منابع مربوط به مزارات

 

محمد مهدی فقیه محمدی جلالی بحرالعلوم[1]

مقدمه

بخشی از منابع مکتوب تاریخی گذشته به " مزارات " یا " کتب مزاریه " اختصاص دارد.علم مزارشناسی سابقه‌ای بیش از دو هزارساله دارد و قرآن کریم نیزدر سوره تکاثر (الهاکم التکاثر حتّی زرتم المقابر) به آن اشاره نموده است. مزارشناسی زیرمجموعۀ نسب‌شناسی و تاریخ نگاری محلی است و مزارشناسان برای تعیین قبر شخص یا اشخاص چند قاعده دارند که بایست به آن توجه داشت. به جهت کثرت مزارات شیعیان در سراسر عالم، چنین تصور می رود که شیعیان مبدع علم مزار شناسی هستند اما تا نیمه دوم قرن دهم هجری هیچ اثری از تدوین کتاب مزار شناسی به دست شیعیان یافت نمی شود هرچند آنان در ساخت و توسعه مزارات همت قابل وصفی داشتندو در تالیف کتب مزاریه که بیشتر به نحوه زیارت و ثواب آن و اسناد زیارتنامه های ماثور که مخصوص امامان شیعه و به ویژه امیر مومنان و امام حسین(ع) است می پرداختند. در این رساله سعی می شود علاوه بر ریشه یابی مزارشناسی، به نقد و معرفی آثار تالیقی توسط اهل سنت و شیعیان و نیز اشاره ای به روش شناسی مزارشناسان در تعیین مراقد بپردازیم.

کلید واژگان : مزارات، مزارشناسی، مزار نویسی، شیعیان و کتب مزارات و ....

فرزندان سلطان علی (مشهد اردهال)

فرزندان سلطان علی (مشهد اردهال)

مقدمه

علی بن محمد باقر(ع) فرزند امام باقر(ع) و از اصحاب برادرش امام صادق(ع)[1] است. علی وخواهرش زینب ازمادری کنیز (ام ولد) به دنیا آمدند.[2]چنین مشهور است که عده‌ای از دوستداران اهل بیت(ع) از اهالی چهل حصران و فین کاشان نامه‌ای خدمت امام باقر (علیه‌السلام) نوشتند، که چون ما از محضر شما دور هستیم یکی از فرزندان خود را برای راهنمایی و تربیت و تعلیم احکام به جانب ما بفرستید. آن حضرت فرزند خود، علی بن محمد(ع) را با رسولان روانه کاشان کرد و اسباب سفر آن حضرت را برادرش امام صادق(ع) فراهم نمود.[3]

گویند: هنگام ورود سید علی، در فین حدود ۶ هزار نفر برای استقبال آمدند. وی مدتی در جاسب و خاوه مشغول هدایت مردم بود و بیشتر در مسجد جامع کاشان -که فعلا در کوی میدان کهنه واقع است - مشغول عبادت بود و شیعیان برای ادای نماز جمعه خدمتش مشرف می‌شدند، و کرامات زیادی مشاهده می‌نمودند.[4]

تذکره نویسان  محلی گویند علی بن محمد، نامه‌هایی برای پدر بزرگوارش به مدینه می‌فرستاد و حالات خود و شیعیان را بیان می‌فرمود، تا در سال ۱۱۴ هجری قمری خبر شهادت پدر بزرگوارش به آن حضرت رسید.[5]

بعد از حدود سه سال از شهادت امام محمد باقر(ع) در سال ۱۱۶ق، مخالفین، علی بن محمد را به همراه عده‌ای از دوستان و موالیان و منسوبین به وی شهید کردند. از آنجا که ۲۷ جمادی‌الثانی در سال شهادت علی بن محمد مصادف با ۱۷ مهر بوده، هر سال به مناسبت سالگرد وی در جمعه دوم مهر مراسم قالی شویان همراه با عزاداری کنار قبرش برگزار می‌شود.[6]

نقل شده است وی در لحظه وفات به شخصی به نام خواجه ملک شاه وصیت کرده است:

(ای دوست موافق! وصیتی چند دارم، باید به وصایای من عمل کنی:

    برادرم و نور دیده‌ام (سلطان محمود) از ترس دشمنان در خانه عبدالکریم بارکرسی پنهان شده است. کوشش کن او را به مردم چهل حصاران و فین رسانی که به وی آسیب نرسد.

    نامه‌ای به حضرت برادرم امام صادق(ع) عرضه کن و تمام وقایع و شرح غربت و مظلومی مرا بده و ذکر کن که مردم با من چه‌ها کردند و نگذاشتند، یک دفعه دیگر به خدمتت برسم.

    سلام مرا به دوستان فین و چهل حصاران برسان و بگو قبر مرا در همان محلی قرار دهند که به شما نشان داده‌ام و تخلف نورزند.[7]

تحقیق نسب آل عمران من احفاد العباس بن علی (ع) من مصادر النسبیه و المخطوطات (القسم الاول)

کثیر من الباحثین فی علم النسب، ذهبوا الی ان عباس بن علی (ع) قد انقطع نسله الی القرن الخامس الهجری [1] الا ان العلامه النسابه السید ابا الحسن محمد الحسنی الیمانی الصنعائی ،من اعلام القرن الحادی العشر فی کتابه الهامه الموسوم ب (روضه الالباب لمعرفه الانساب) ما زال مخطوطا وطبعت مکتبه العلامه المرعشی (ره) مخطوطا ، قائل بان اعقاب عباس بن علی (ع)  منتشره الی الان و هم یسکنون فی یمن حتی القرن الحادی العشر.

وهکذا العلامه النسابه السید جعفر الاعرجی من اعلام القرن الثالث عشر،لقد اثبت فی کتابه الشریف المسمی بمناهل الضرب فی انساب العرب و تالیفات اخری بان احفاده علیه السلام لقد کانو فی پشتکوه و یسمی بوالیان پشتکوه و قد انتشر نسله علیه السلام بایران و عراق من جهه والیان پشتکوه لاجل هذا لقد الفنا رسالتا الصغیره المسمی ب (رفع الحجاب الاقصی فی تشجیر اعقاب العباس السقا ) لمجمع ذخائر الاسلامی بقم المقدسه واشرنا فیها کل اعقاب العباس علیه السلام فی ایران و عراق و یمن و البلدان الاخری ومحل دفنهم و مزاراتهم و لکن لیس آنذک دلیل علی اتصال نسب آل عمران الی العباس (ع) وما ذکرناه فی الرساله ولکن قد وصلنا الی هذا المهم بعد تحقیق و اشرنا الی بعض وثائق و المخطوطات بعض الساده العلویه العراقیه من احفاد آل عمران و نذکر دلائلنا آنفا.

من هم آل عمران

1.     ما جاء فی کتاب (موسوعه اعلام القبائل العراقیه 2/1) لثامر عبدالحسن العامری مطبعه الوفاق 1999، بغداد. عند الحدیث عن کاظم بن مسیر قال: احد روساء عشیره الکرد، و هو الشیخ کاظم بن مسیر بن عمران بن جمعه بن شهاب بن میر احمد خان بن میرشاوردی بن حسین خان بن منوجهر خان بن میر شاوردی خان بن حسین خان (امیر لرستان) حیث یلتقون بالنسب مع الامیر حسین قلی خان...

و مثله ما جاء فی (نفسه المصدر 180/1) عند الحدیث عن عباس علوان قال: زعیم قبیله الکرد العربیه العریقه، و مناکسنهم بین الشامیه و الدیوانیه، و کثافتهم فی منطقه (عکر) فی ناحیه الصلاحیه من محافظه القادسیه، و الکرد حسب وثائقهم النسبیه هم اخوه آل حسین قلی خان الذی یرجع نسبهم من ذریه سیدنا العباس بن الامام علی(ع) و هو الشیخ عباس بن علوان بن الشیخ جمعة.

 و مثله جاء فی (المصدر نفسه 2/ 246) عند الحدیث عن محمد عبدالمصحب قال: من روساء عشریه الکرد فی الدیوانیه، هو السید محمد عبد بن مصحب بن ابراهیم بن عمران بن جمعه بن شهاب بن میر احمد خان بن میرشاه وردی بن حسین خان...

2.     ما جاء فی کتاب (موسوعه اعلام الدیوانیه 1/261، لحسین الشبانی، الصادر عن قتیبه الجبوری للطباعه الفنیه- بغداد، 1430ق. 2009م. ) و عند الحدیث عن محمد عبدالصحب قال: قاض و سیاسی، هو محمد بن عبد بن مصحب بن ابراهیم بن عمران بن جمعه بن شهاب بن احمد خان و ینتمی الی عشیره الکرد من ربیعه، ولد 1920 فی (قریه عکر) والده عمید امرة آل عمران و هم روساء الکرد...

3.     ما جاء فی کتاب ( اللباب فی شرح صحاح الاعقاب من آل ابی طالب 5/491، تالیف العلامه النسابه، سید نبیل صائب الاعرجی، اصدارات المجلس العام للساده الاشراف فی العراق، الطبعه الاولی، 1429ق- 2008م) قال آل عمران: من الاسر العلویه ترجع باصولها النسبیه الی السادة آل عجان من ذریه سیدنا ابا الفضل العباس بن الامام علی علیهم السلام، مساکنهم محافظه الدیوانیه و بغداد و لهم تواجد فی بقیه المحافظات و اللقب جاء من اسم جدهم السید عمران بن جمعه بن شهاب بن میر احمد بن شاه وردی بن الحسین بن احمد بن منوجهر بن محمد شاه وردی بن الحسین بن منصور بن زهیر بن ظاهر بن علی سلوز و تجدد الاشاره ان آل عمران یلتقون مع امراء لر بجدهم علی شاه وردی خان الذی اعقب عده رجال منهم (اسماعیل الجد الاعلی الامیر حسین قلی خان والی پشتکوه و امیر لر) ... و من صلب اخیه احمد ظهرت اسره الساده آل عمران، و کذلک تربط آل عمران صلة نسب مع الساده آل چاووشی فی خرنابات فی دیالی و الساده آل مراد فی النجف و الکوفه...

4.     ما جاء فی کتاب (ابجدیه عشائر محافظه الدیوانیه 55/64) لرسول عبدالحسین الطائی و عند حدیثه عن قبیله الکرد قال: و حسب ما هو معلوم عندهم سابقا و معروف عند اسلافهم و ما توکده وثاقئهم التاریخیه، انهم نزحوا من جبال (حلوان) الحدودیه (جبل حسین قلی خان) ... ثم ذکر آل عمران و قال: هم روساء عشیره الکرد الذین یرجع نسبهم الی ذریه الامام العباس بن الامام علی بن ابی طالب علیهم السلام. و الکتاب صادر عن مطبعه المنار- النجف الاشرف- 2007م

5-و قد ذکر هذا النسب السید جعفر الاعرجی الانسابه المتوفی سنه 1222ه.ق کما فی کتابه الدر المنثور فی انساب المعارف و الصدور ص 482 تحقیق السید حسین ابوسعیده الموسوی، وکذلک فی کتابه الاساس لانساب الناس ص 72 و قد تشجره وحققه و علق علیه السید حسین ابو سعیده الموسوی ایضا ، ذیل اعقاب عباس الخطیب بن الحسن بن عبیدالله بن عباس بن علی بن ابی طالب علیهم السلام.

6-وفی وثیقه نسبیه آل عجان الذین هم آل العلوی الیوم ،الصادره عن النسابه السید حسین ابوسعیده فی تاریخ 26 ذی الحجه سنه 1418 ه.ق جاء فیها : آل عجان ذریه الامیر والی لرستان من الساذات العلویین و قد نصت علی ذالک المصادره المخطوطه التی وقفت علیها ، هذه بالاضافه الی وثیقتین احدهما حررها السید مهدی بحرالعلوم طاب ثراه و علیها تایید الفتونی و النسابه هزار جریبی سنه 1245ه.ق .ثم ساق نسبهم هکذا:السلطان السید حسن خان والی لرستان ابن السید اسدخان بن اسماعیل خان بن (سهلان خان) [2] بن شاه وردی خان بن حسین خان بن منوچهرخان بن شاه وردی خان بن حسین خان بن منصور بن زهیر بن ظاهر بن سلوز....

 هناک مصادر و مشجرات اقدم منها ذکرت الساده آل عمران و انهم اعقاب احمد منها:

معرفی 70 منبع فارسى در علم انساب

1. مجموعه خانوادگی «دفتر انساب خانوادگی»/ تهران/ چاپخانه اسلامیه/ 1319ش/ 64ص، وزیرى

شجره‌نامه و نسب‌نامه خاندان بهزادى.

2. نتاج سید محمد عابد (فرزند امام موسی کاظم(ع)) سید ابوالمحاسن بلادى بهبهانی بوشهرى/ تهران/ 1378ش/ 354ص، وزیرى

ذکر تفصیلی نتاج سید محمد عابد از فرزندان امام موسی کاظم(ع) که در قمشه(شهرضا) مدفون است. این اثر ترجمه کتاب [«الغصن الثالث فی ضبط ذریة محمد عابد»؛ تذکرة اللباب فی الانساب اثر مرحوم آیت‌الله حاج سید عبدالله موسوی بلادى بهبهانی که در سال 1326ق در بوشهر به چاپ رسیده است] همراه با اضافات و استدراکات بیشمار است و شجرۀ نسب تمامی اولاد سید محمد عابد تا دوران معاصر (سال 1378ش) را به تفصیل ذکر نموده است.

لقب سید از کجا آمده و به چه کسانی سید می گویند؟

فرهنگ > دین و اندیشه - در میان مسلمانان خصوصا شیعیان، سادات از حرمت و احترام ویژه ای برخوردارند. برای عده ای ممکن است این سوال پیش بیاید که لقب سید از کجا آمده و چگونه می توان سید بودن خاندانی را ثابت کرد. پاسخ سوال های خود را در ادامه خواهید یافت.

واژه «سید» در لغت به معنای سرور، مهتر، بزرگ،آقا، پیامبر اسلام (ص) و آن که از اولاد حضرت رسول باشد ( به واسطه حضرت فاطمه)است.
سید به معنای آقا و اطاعت شده (مطاع)، رئیس و بزرگ نیز آمده است. سیادت عنوانی است اعتباری، نه تکوینی [1] که بر مردان و زنانی که نسبشان به هاشم بن عبد مناف (جدّ دوم رسول خدا) می‏رسند اطلاق می‌شود.بنابراین هر کس که سلسله نسب او به هاشم بن عبد مناف یا فرزندان او برسد، سید محسوب می‏شود. [2]
برخی از اینان به عموهای پیامبر مثل ابوطالب، عباس و حمزه می‏رسند. فرزندان عباس عموی پیامبر که اصطلاحاً به آنان بنی عباس می‏گویند، سید محسوب می‏شوند. همچنین فرزندان ابوطالب به نام‏های طالب و عقیل و جعفر طیار و علی(ع) و نسل آنان، سیدند. پیامبر اسلام از طریق پسری نسلی ندارد، چون که پسرانش (طیب و طاهر و قاسم و ابراهیم) چون در کودکی از دنیا رفتند. نسل آن حضرت فقط از طریق دخترش حضرت فاطمه زهرا(س) ادامه پیدا کرد. فرزندان حضرت زهرا به نام‏های حسن و حسین و زینب و ام کلثوم از طریق پدرشان امام علی نیز سید بودند.
تمامی ائمه معصومین و فرزندانشان از طریق علی(ع) به هاشم و از طریق حضرت فاطمه به پیامبر می رسند و سید هستند. اگر چه سیادت به جهت نور وجودی پیامبر تجلی یافته است، اما این در انحصار فرزندان پیامبر (ص) قرار ندارد. بلکه از جهت انتساب به طالب و علی و عقیل و جعفر (فرزندان ابوطالب) و انتساب به عباس و حمزه (عموهای پیامبر نیز سیادت حاصل شده و حضرت علی(ع) سید بوده است و فرزندان او نیز سید هستند.
چون نسل پیامبر بیش تر مورد توجه مسلمانان است و نسل حضرت از دخترش فاطمه(س)و علی(ع)می باشند، این‌ها بیش تر مورد توجه و احترام هستند . لذا آنان از بین بقیه سادات معروف تر و مشخص ترند.
سید نامی‎ است که در ایران به ذرّیه پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ اطلاق می‎شود و در ترکیه و قلمرو پیشین عثمانی به آنان میر می‎گفتند و در عربستان لقب شریف بیشتر گفته می‎شد البته سید بیشتر از دو لقب میر و شریف استعمال می‎شد به ویژه اینکه علاوه از ایران در عراق و شبه قاره نیز معمول است.
هم اکنون این گونه معمول است که کسانی که سید نامیده می‎شوند نسبشان به پیامبر می‎رسد و در این مورد اکثر سادات شجره نامه دارند در رساله‎های عملیه نیز طرقی برای احراز سیادت اشخاص بیان شده است از جمله شجره نامه و اشتهار به سیادت در محلی اینکه بگویند پدر و جدّ این شخص سید بوده‎اند در زمانهای گذشته بیشتر از این عصر در مورد نسب سادات سخت‎گیری می‎شد[3]
درباره حفظ شجره نامه سادات استفتایی از آیت الله مکارم شیرازی بیان می شود:
افراد سید چگونه خود را اولاد پیامبر می نامند؟ مگر از آن زمان تاکنون با عقل جور در می آید که معلوم شود چه کسی از اولاد پیغمبر است؟ من نمی توانم این را قبول کنم، لطفاً راهنمایی کنید.
سادات به خاطر افتخاری که از طریق انتساب به پیامبر (صلی الله علیه و آله) داشتند سعی می کردند نسب و شجره نامه خود را حفظ کنند و نسل بعد از نسل به فرزندان خود برسانند و الان شجره نامه های زیادی از شجره سادات نزد علمای انساب است.
سادات دو شاخه اصلی دارند:
1.نوادگان علی از طریق سه تن از پسران او - محمد حنفیه از خوله دختر قیس، عباس بن علی از ام‌البنین و عمر بن علی از صهباءِ ثعلبیه - که از میان پسران متعدد علی فرزند یافتند. به این سادات علوی می‏گویند.
2.نوادگان حسن و حسین - فرزندان علی از فاطمه - که به آنان سادات هاشمی و نیز بسته به انتساب به حسن یا حسین، حسنی یا حسینی گفته می‏شود.
نسب سادات حسینی
غیر از امام سجاد(ع) در جریان کربلا از فرزندان سید الشهداء کسی زنده نماند.در نتیجه سادات حسینی از نسل امام سجاد (ع) محسوب می شوند.بنابراین فرزندان امامان بعدی همه از سادات حسینی هستند چه فرزندان امام باقر(ع) و چه فرزندان دیگر ائمه علیهم السلام.
کوتاه سخن این که سیادت یک نوع شرافت معنوی است و به معنی بزرگی و عظمت است. سیادت به خاطر عظمت پیامبر اسلام(ص) در دودمان آن حضرت وجود دارد واجداد او تا جد اعلای ایشان (هاشم) را شامل می‏شود.
پی‌نوشت‌ها:
[1]. توضیح المسائل مراجع، ج 2، مسئله 1955.
[2]. عروة الوثقی، ج 2.
[3] ابن حجر، ابناء الغمر، ج 1، ص 39.

 /30362
 



  • ۲۰۴۴

درون مقبره پیامبر(ص) چگونه است؟

باورم نمی‌شود. هرچند مامور سعودی توقف بیش از حد را برنمی‌تابد، اما آنچه به صورت محدود از داخل ضریح دیده می‌شود تصویر خوشایندی نیست.
نوشتار زیر قسمت سوم سفرنامه "خبرنگار صراط در سرزمین وحی" است.

صراط- از بقیع که خارج می شویم، روحانی کاروان درباره باب های مسجدالنبی توضیح می‌دهد. مهم‌ترین این باب‌ها، باب‌السلام، باب البقیع، باب جبرییل و باب النساء است.

باب السلام متداول ترین ورودی مسجدالنبی است که قدم در آن می گذارم. کمی از طلوع آفتاب گذشته و هنوز جمعیت به اندازه ای نیست که نتوان زیارت کرد. با این وجود ورود به "روضه رضوان" محدودیت دارد. روی یکی از ورودی های روضه، حدیث شریف پیامبر درج شده است تا اهمیت این محل بیش از پیش مشخص شود: "مَابَیْنَ بَیْتِی وَمِنْبَرِی رَوْضَةٌ مِنْ رِیَاضِ الْجَنَّةِ وَمِنْبَرِی عَلَى تُرْعَة مِنْ تُرَعِ الْجَنَّةِ". ستون های روضه با ستون های بقیه قسمت های مسجدالنبی تفاوت دارد تا محدوده مسجدالنبی زمان پیامبر کاملا مشخص شود.

در اولین زیارت، به خاطر همان محدودیت ها بیشتر بچه ها وارد روضه نشدند و ترجیح دادند از کنار آن عبور کنند تا از ضلع جنوبی ضریح، پیامبر را زیارت کنند. در دو ضلع جنوبی و غربی ضریح که اولی رو به قبله و دومی رو به روضه قرار گرفته، هموراه یک مامور و یک مبلغ حضور دارند. در هر دو طرف نیز با زنجیر فاصله ای تقریبا نیم متری از ضریح همیشه حفظ می‌شود و هیچ زائری نمی تواند ضریح پیامبر را لمس کند.

جمعیت کم کم بیشتر و بیشتر می شود. نگاهی به زائران مختلف می اندازم. از همه ملیت ها اینجا یافت می شوند. یکی از آنها که به نظر اهل یکی از کشورها افریقایی است، با دست محلی داخل روضه را نشانم می دهد و می پرسد بلال؟ در حالی که فشار جمعیت لحظه به لحظه بیشتر می شود به سختی سرم را به سمت او برمی گردانم. دوباره می پرسد: بلال؟ اذان؟ منظورش را می فهمم و می‌گویم: هذا مِنبرُ رسولِ الله؛ دستی به محاسنش می کشد و اضافه می کند: صَلّ الله.

کم کم ابعاد مسجدالنبی دستم می‌آید. نکته جالبی که وجود دارد این است که علیرغم طرح های توسعه بسیار زیاد آن، محدوده تقریبی مسجدالنبی زمان پیامبر(ص) حتی از داخل حیاط نیز مشخص است. چرا که توسعه مسجدالنبی عمدتا از سوی شمال، غربی و شرق آن انجام شده و قسمت جنوبی به جز مختصری گسترش، تقریبا دست نخورده باقی مانده است. به همین خاطر وقتی از باب های اصلی مانند باب السلام یا باب جبرییل وارد می شویم به طور مستقیم سر از مسجدالنبی زمان پیامبر درمی آوریم. در واقع نقشه امروزی مسجدالنبی شامل یک مستطیل بزرگ به همراه یک مستطیل کوچک چسبیده به آن است که دومی به همراه بخش کوچکی از محدوده بزرگتر، همان مسجد قدیمی است.

شهر مدینه زمان پیامبر(ص) در واقع همین محدوده مسجدالنبی فعلی به همراه حیاط آن بوده است. به این ترتیب قبرستان بقیع در کنار شهر واقع شده بود. البته این بدان معنا نیست که همه جمعیت مدینه در همین محدوده ساکن بوده اند. قبایل هر کدام محل سکونت مشخصی برای خود داشته اند که از هسته مرکزی شهر اندکی فاصله داشت. کوچه بنی هاشم که خانه امیرالمومنین (ع) و حضرت فاطمه (س) در آن واقع شده اکنون داخل محدوده مسجدالنبی و در ضلع شمالی ضریح قرار دارد. برای زیارت آن محدودیت ها بیشتر است. باید صرفا از باب جبرییل وارد مسجد شویم که در ساعات محدودی از روز باز می شود.

درون مقبره پیامبر(ص) چگونه است؟
خانه امیرالمومنین(ع) و حضرت فاطمه (س). محدوده ای که مامور سعودی در آن قدم می زند درو واقع همان کوچه بنی هاشم در زمان پیامبر (ص) بوده است. در خانه حضرت فاطمه در سمت چپ تصویر مشخص است.

البته ماموران سعودی رفتار بدی با زائران ندارند. هنگام ورود تقریبا هیچ وقت زائران را بازرسی بدنی نمی کنند. برخی از آنها نیز کلمات کلیدی فارسی مانند نماز، برو، حرکت کن و... را تلفظ می کنند. اما اوضاع مبلغان سعودی که تعداد آنها کمتر است کمی فرق می کند. برخی از آنها هنگامی که زیارت کسی جلب توجه کرد، به سمت او می روند و با انگشت به بالا اشاره و مدام کلمه الله را تکرار می کنند.

درون مقبره پیامبر(ص) چگونه است؟
مقبره پیامبر(ص) از ضلع جنوبی

نکته ای که در مورد مسجدالنبی جلب توجه می کند، نظافت و رسیدگی به آن است.  تقریبا در همه زمان ها داخل حیاط و نیز شبستان مسجد در حال نظافت است. در این مورد هیچ گونه نقص بزرگی دیده نمی شود. اما نکته عجیب و آزاردهنده ای هنگام زیارت به چشمم خورد. وقتی همراه با جمعیت در راستای ضلع جنوبی ضریح مشغول زیارت باشید، ابتدا چشمتان به دایره ای که روی آن جمله "هنا السلام علی رسول الله" درج شده می افتد. سپس همین جمله در دو دایره کوچکتر روی ضریح درباره خلیفه اول و دوم نیز تکرار می شود. در واقع، سه قبر در ضریح وجود دارند که قبر پیامبر(ص) نزدیکترین قبر به ضلعی است که مشغول عبور از کنار آن هستید، قبر دو خلیفه اول نیز به ترتیب پشت قبر پیامبر(ص) قرار گرفته است.

درون مقبره پیامبر(ص) چگونه است؟
تلاش چند زائر برای مشاهده داخل ضریح پیامبر(ص)/ نکته آزاردهنده عدم نظافت داخل ضریح پیامبر با وجود رسیدگی مداوم به بقیه قسمت های مسجدالنبی است.

تلاشم برای تماشای درون ضریح ابتدا بی فایده بود اما کمی که جلوتر رفتم در انتهای ضلع جنوبی ضریح، از چند روزنه آن، می توان به صورت محدود داخل ضریح را دید. این نکته توجه چند زائر را نیز جلب کرده بود. باورم نمی شود. هرچند مامور سعودی توقف بیش از حد را برنمی تابد، اما آنچه به صورت محدود از داخل ضریح دیده می شود تصویر خوشایندی نیست. کاملا تاریک است و می توان گرد و غبار داخل آن را کاملا تشخیص داد. مامورانی که بی وقفه برای نظافت مسجدالنبی و حیاط آن مشغول کارند، داخل ضریح پیامبر را حتی یک جاروی خشک و خالی هم نزده اند.
  • ۲۵۹۹

مکان‌ های مقدس زرتشتیان ایران

زرتشتیان برای انجام مراسم‌ مذهبی مکان‌هایی به نام "آتشکده" یا "آدریان" دارند که محل نگهداری آتش است. در آتشکده آتش در مکانی مخصوص که اطراف آن با شیشه پوشیده شده است نگاهداری می‌شود. قدیمی‌ترین آتشی که امروز در مکان‌های مذهبی زرتشتیان روشن است درآتشکده یزد نگاهداری می‌شود.

 

آتشکده,مکان‌های مذهبی زرتشتیان,آتشکده های زرتشتیان

آتشکده,مکان‌های مذهبی زرتشتیان,آتشکده های زرتشتیان


نیایشگاه "شاه ورهرام ایزد" یکی از این مکان‌ها است. امروز در کرمان زیارتگاه شاه ورهرام را مسلمانان نیز زیارت می کنند و"پیر مرتضی علی" می‌نامند.

 

آتشکده,مکان‌های مذهبی زرتشتیان,آتشکده های زرتشتیان

 
زرتشتیان همچنین مکان‌های مقدسی به نام "پیران" دارند که معروف‌ترین آن‌ها در یزد است. این مکان‌ها را منسوب به شاهزادگان ساسانی می‌دانند. پس از حمله اعراب به ایران بسیاری از این شاهزادگان برای در امان ماندن در بیابان‌ها پناه می‌گرفتند.

 

آتشکده,مکان‌های مذهبی زرتشتیان,آتشکده های زرتشتیان

آتشکده,مکان‌های مذهبی زرتشتیان,آتشکده های زرتشتیان


زیارتگاه "ستی پیر" درشرق شهر یزد قرار گرفته است و به باور زرتشتیان پناهگاه مادر شاهزادگان ساسانی است.

 

آتشکده,مکان‌های مذهبی زرتشتیان,آتشکده های زرتشتیان


زیارتگاه "پیرسبز" در ۶۸ کیلومتری شمال غرب شهر یزد قرارگرفته و پناهگاه یکی از شاهزادگان ساسانی به نام "حیات بانو یا پیرسبز" است. در یک سوی دیوار سنگی در این مکان آب قطره قطره از شکاف سنگ بیرون می‌ریزد، به همین دلیل به این محل "پیر چک‌چک" هم می‌گویند.

 

آتشکده,مکان‌های مذهبی زرتشتیان,آتشکده های زرتشتیان

آتشکده,مکان‌های مذهبی زرتشتیان,آتشکده های زرتشتیان

 
"پارس‌بانو" یا "بانوی پارس" در ۱۱۲ کیلومتری غرب یزد قرارگرفته است.

 

آتشکده,مکان‌های مذهبی زرتشتیان,آتشکده های زرتشتیان

آتشکده,مکان‌های مذهبی زرتشتیان,آتشکده های زرتشتیان


زیارتگاه "پیرنارکی" در ۵۸ کیلومتری جنوب شرقی یزد قرارگرفته و پناهگاه "ناز بانو عروس" فرمانروای پارس است.

 

آتشکده,مکان‌های مذهبی زرتشتیان,آتشکده های زرتشتیان

آتشکده,مکان‌های مذهبی زرتشتیان,آتشکده های زرتشتیان

 
زرتشتیان دراین مکان‌های مذهبی مراسم شادی و جشن‌های خود را مانند جشن تکلیف دینی برای فرزندان و یا مراسم نامزدی برگزار می‌کنند.

 

آتشکده,مکان‌های مذهبی زرتشتیان,آتشکده های زرتشتیان

 

منبع : bartarinha.ir

  • ۲۵۱۵
موضوعات
سایت علمی پژوهشی زیارتگاه های جهان اسلام (معرفی بیش از چهل هزار زیارتگاه)

طراح وبلاگ: سید محمد علوی زاده