مزارات ایران و جهان اسلام

سایت علمی پژوهشی زیارتگاه های ایران جهان اسلام (امامزاده ، بقعه، آرامگاه، مقبره، مزار، گنبد، تربت، مشهد، قدمگاه، مقام، زیارت، معرفی عالمان انساب، کتابشناسی مزارات و زیارت و انساب

فرزندان محمد بن حنفیه و مزارات منسوب به ایشان

فرزندان محمد بن حنفیه و مزارات منسوب به ایشان

محمد حنفیه  فرزندان زیادی داشت که به اجمال به معرفی آنان می پردازیم: مطابق سخن برخی انساب نگاران محمد حنفیه دارای 24 فرزند بود که 14 نفر از آن ها پسر و 10 نفر دختر بودند.[1] و اعقاب وی از دو پسرش علی و جعفر می باشد.

از میان انساب نگاران، عبیدلی نسابه، برای محمد حنفیه، شش فرزند نام برده که عبارتند از: جعفر، علی، عون، ابراهیم ملقب به شعر، قاسم و ابوهاشم عبدالله.[2] اما ابوالحسن عمری نسابه، تعداد فرزندان محمد حنفیه را 24 تن به این نام‌ها، برشمرده است که عبارتند از: بریکه؛ ام سلمه؛ حماده؛ علیّه؛ اسماء؛ ام القاسم؛ جمانه؛ ام ابیها؛ رقیه؛ ریطه؛ حسن؛ جعفر اکبر؛ علی اکبر؛ علی (که گویا ملقب به اصغر بود)؛ عبدالرحمان؛ طالب؛ عون الاکبر؛ عون؛ عبدالله اکبر؛ عبدالله؛ حمزه؛ ابراهیم؛ قاسم؛ جعفر اصغر.[3]

فرزندان ابراهیم بن مالک اشتر و بقاع منسوب به آنان

فرزندان ابراهیم بن مالک اشتر و بقاع منسوب به آنان

 در برخی منابع نام پنج تن در زمره فرزندان ابراهیم به چشم می‌‌خورد: نعمان، مالک، محمد، قاسم و خولان.[1]

1 . نعمان

وی فرزند بزرگ ابراهیم بود از این رو ابراهیم به ابونعمان کنیه گرفت و مردم بیشتر او را «ابونعمان» می‌‌خواندند و به این کنیه شهرت داشت.[2] نعمان را همانند پدر و جدش از شجاعان دانسته و از رؤسا قلمداد کرده اند. وی تا اوائل سده دوم هجری در قید حیات بود. او و دیگر نخعیان در تحولات سیاسی نظامی عصر امویان نقش داشتند. هنگامی که یزید بن مهلب بن ابی صفره بر ضد امویان به پا خاست و یزید بن عبد الملک بن مروان(حک: 1010_105ق.) را از خلافت خلع کرد و بر بخشهایی از عراق تسلط یافت. نعمان در لشکر او بود. چنان که در حمله مسلمه بن عبد الملک به عراق، یزید بن مهلب، نعمان بن ابراهیم بن اشتر را به سالاری دو قبیله مذحج و اسد، منصوب کرد.[3] نعمان در درگیری میان طرفداران دو نیروی متخاصم، جزو اولین کسانی بود که به قتل رسید.‏[4]

مطابق قول دیگری، پس از قتل یزید بن مهلب و هزیمت یارانش ، خاندان مهلب در بصره گرد آمدند پس از آن سوار کشتی شده و با عبور از دریا به کرمان رفتند. با فراهم شدن طرفداران آل مهلب، آنان مفضل بن مهلب را به ریاست برگزیده و با مدرک بن ضب کلبی که از سوی مسلمه بن عبد الملک به تعقیب آنان فرستاده شده بود، جنگیدند که نعمان بن إبراهیم نخعی در این نبرد کشته شد.[5]

مشهور است که قبیله نخع با مهلب هم پیمان شدند و با ریاست آنان بر ضد امویان فی جنوب عراق جنگیدند. با قتل یزید بن مهلب، آنان به سمت ایران عقب نشستند. در پی آن مسلمة بن عبدالملک ، مدرک بن ضب کلبی را برای تعقیب خاندان مهلب فرستاد که وی بر مفضل بن مهلب در شیراز دست یافت و در نبردی نعمان بن ابراهیم بن مالک اشتر همراه مفضل به قتل رسید. به دنبال آن سپاهیان یزید بن المهلب در خواست امان کردند.[6]

حدیث سَلُونی

حدیث سَلُونی

 

واژه شناسی

حدیث:حدیث برگرفته از «حدث» یا «حدوث» به معنای وقوع و ظهور است. بر این اساس، کلمه حدیث مصادیق متعددی دارد که از آن جمله سخن و کلام است. به سخن و کلام هم از آن رو حدیث می­گویند که به تدریج به وجود می­آید. در قرآن هم به معنای «کلام و سخن» به کار رفته است.[1] حدیث در آیاتی چون: «اللَّهُ نَزَّلَ أَحْسَنَ الْحَدِیثِ»؛[2] «وَمَنْ یُکَذِّبُ بِهَذَا الْحَدِیثِ»؛[3] و «فَلْیَأْتُوا بِحَدِیثٍ مِثْلِهِ»[4] به این معناست. این واژه در علم حدیث به نوع خاصی از کلام اطلاق می­شود یعنی کلامی است که از قول یا فعل یا تقریر معصوم(ع) حکایت می­کند.[5]

حدیث سلونی، حدیثی که امام علی علیه السلام بارها از مردم خواست که از وی هرچه می­خواهند بپرسند.

راویان و اصحاب ائمه: از خاندان عمر اشرف

راویان و اصحاب ائمه: از خاندان عمر اشرف

در میان فرزندان ائمه:، فرزندزادگان عمر اشرف، بیشترین اصحاب ائمه: را با وجود درک محضر هشت تن از ائمه:، به خود اختصاص داده‌اند. برخی از این فرزندزادگان، تنها از راویان و محدثان به ‌شمار می‌آمدند و در غیبت صغری می‌زیستند، که در اینجا طبق حروف الفبا، به اسامی و روایاتشان اشاره می‌کنیم.

شهداء و انقلابیون از خاندان عمر اشرف

شهداء و انقلابیون از خاندان عمر اشرف

در میان نسل عمر اشرف، سادات زیادی بر اثر ظلم عمال بنی‌عباس و به دست حاکمان آن، به شهادت رسیدند. بسیاری نیز علیه ظلم و ستم عباسیان قیام کردند، که یا به اسارت کشیده شدند یا به زندان افتادند و سرانجام به شهادت رسیدند. در اینجا به اختصار، برخی از شهدا و انقلابیون از فرزندان عمر اشرف، معرفی می‌شوند:

الف) جعفر بن علی بن حسن بن علی بن عمر اشرف

وی سیدی گران‌قدر و شریف بود. مادر او و برادرش، حسن بن علی الاطروش، کنیزی به نام حبیبه نام داشت.[1] وی در جنگی که بین محمد بن زید داعی و مخالفان او در اطراف نیشابور به وقوع پیوست، به شهادت رسید.[2] آرامگاهش در دروازة نیشابور سابق قرار داشت[3]، که اینک در شهر دامغان است.

روایات عمر اشرف

روایات عمر اشرف

از عمر اشرف، روایات زیادی در منابع شیعی ذکر شده یا او در سلسله مدارک بسیاری از روایت‌ها قرار داشته است، که در اینجا به برخی از آنها اشاره می‌کنیم:

الف) برطرف کردن مشکل مردم

مثنی بن ولید حناط، از فطر بن خلیفه از عمر اشرف روایت می‌کند که او گفت: پدرم از رسول خدا9 روایت کرد که ایشان فرمود: «مَنْ رَدَّ عَنْ[1] قَوْمٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ عَادِیَةَ[2] مَاءٍ أَوْ نَارٍ، وَجَبَتْ لَهُ الْجَنَّةُ».[3]

از علی بن حکم، از مثنی بن ولید حناط، از فطر بن خلیفه، از عمر بن‏ علی‏ بن‏ الحسین‏، از پدرشصلوات اللَّه علیه روایت است که گفت: «رسول خدا9 فرمود که هر که ضرر آب یا آتش را از گروهی از مسلمانان برگرداند و نگذارد که به ایشان برسد، بهشت برایش واجب می‌شود».[4]

خدیجه بنت عمر اشرف

خدیجه، بنت عمر اشرف

وی از محدثان شیعه است و روایات متعددی از او از سوی عبدالله بن ابراهیم بن محمد جعفری، نقل شده است. [1] او با حسین ذی الدمعة بن زید الشهید بن امام سجاد7، ازدواج کرد و ثمره آن، سه فرزند به نام‌های یحیی، سکینه و فاطمه بود.[2] مِزی، خدیجه و زینب را بر شمار فرزندان خدیجه، دختر عمر اشرف، افزوده است. [3]

از نوادگان او می‌توان به شخصیت‌های ذیل اشاره کرد:

  • · محمد بن قاسم بن علی الاصغر بن عمر الاشرف، که در سال 219 ه‍ .ق در ایام معتصم، در طالقان قیام کرد. سپس عبدالله بن طاهر، او را دستگیر، و در بغداد محبوس کرد. وی سرانجام در بغداد درگذشت.[4]
  • · ابومحمد حسن بن علی بن حسن بن علی بن عمر الاشرف، مشهور به اطروش، مُجدد دولت علویان طبرستان، متوفای سال 304 ه‍ .ق و از علمای بنام اهل بیت: بود.[5]


[1]. کلینی،الکافی، ج1، ص4؛خوئی، معجم رجال الحدیث، ج11، ص62، ج20، ص36 و ج24، ص134.

[2].زبیری، نسب قریش، ص24.

[3]. مزی، تهذیب الکمال، ج6، ص377.

[4]. فخر رازی، الشجرة المبارکه، ص136؛ عمری علوی، المجدی ، ص150؛ بیهقی، لباب الانساب، ج2، ص445؛  ابن طباطبا، منتقلة الطالبیه، ص70،  اصفهانی،مقاتل الطالبیین، صص383 ـ 392؛  طبری،تاریخ الطبری، ج10، ص305؛ مسعودی،مروج الذهب، ج3، صص464 و 465؛ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج4، صص233 و 234.

[5]. فخر رازی،  الشجرة المبارکه، ص136؛تاریخ طبری، تاریخ الطبری، ج11، صص408 و 409؛  مسعودی،مروج الذهب، ج4، صص217، 278 و 279؛ نجاشی،رجال النجاشی، صص57 و 58؛ طوسی، رجال الطوسی، ص385؛ ابن اثیر،  الکامل فی التاریخ، ج5، صص72 و 73؛ ثعالبی،یتیمة الدهر، ج4، صص54 و 55؛ ابن طقطقی، الاصیلی ، صص278 و 279.

  • ۸۷۵

موسی بن عمر اشرف

موسی بن عمر اشرف

وی، فرزند سوم عمر اشرف، و به «کردم» مشهور بود. مادر او، ام موسی، دختر عمر بن امام علی7 بود.[1] بیهقی او را بدون فرزند معقب می‌داند.[2] او تنها یک دختر به ‌نام صفیه داشت، که ابتدا به عقد سید قاسم بن علی بن عمر اشرف درآمد و از او فرزندی به نام محمد به دنیا آورد[3] و سپس با یحیی بن حسین ذی الدمعه بن زید شهید، ازدواج کرد و ثمره آن، یک فرزند به ‌نام احمد بود.[4]

ابن حزم، معتقد است که او با عبیده، دختر زبیر بن هشام بن عروه بن زبیر بن عوام، ازدواج کرد و ثمره آن، یک فرزند به ‌نام عمر بود.[5]



[1].. ابن سعد،الطبقات الکبری، ج4، ص324.

[2].بیهقی، لباب الانساب، ج1، ص443.

[3]. بخاری،سر السلسلة العلویه، ص55؛ عقیقی، المعقبین، ص92.

[4]. ا عقیقی،لمعقبین، ص93.

[5]. ابن حزم،جمهرة انساب العرب، صص53 و54.

  • ۷۳۸

محمد بن عمر اشرف

محمد بن عمر اشرف

دومین فرزند معقب عمر اشرف، محمد نام داشت[1]، که از او به محمد اکبر یاد می‌شود.[2] او مکنی به ابوحفص[3] و ملقب به مضیاف[4] بود. وی در مدینه ساکن بود[5] و به او الهاشمی المدنی[6] می‌گفتند. ابن حجر، او را با عنوان محمد بن حفص یاد می‌کند.[7] مادرش ام ولد[8]، کنیزی به نام زهره[9] بود. اما ابن سعد، مادرش را ام موسی، دختر عمر بن امام علی 7 ذکر می‌کند.[10] محمد بن عمر اشرف، سه فرزند به نام‌های علی، حسین و عمر داشت[11]، که فرزندانش در حجاز، به بنی الاضیاف خوانده می‌شدند.[12] ابونصر بخاری، فرزند چهارمی به نام محمد بر تعداد فرزندان او افزوده است.[13]

علی اصغر بن عمر اشرف

علی اصغر بن عمر اشرف

وی سیدی گران‌قدر، از راویان احادیث و از اصحاب امام صادق7 بود.[1] اسحاق، پسر امام صادق7، حسین بن زید شهید، محمد بن اسماعیل ویزید بن عبدالله بن الهاد، از او روایت نقل می‌کردند.[2] ابن حجر عسقلانی، او را در طبقه هشتم[3] و ذهبی، او را قلیل الروایه توصیف می‌کند.[4]

شیخ طوسی در رجالش، او را از اصحاب امام صادق می‌داند.[5] ابونصر بخاری از او با عنوان علی بن اشرف یاد می‌کند و سادات شجری را به او منسوب می‌داند و می‌نویسد: «شچره، روستایی در هفت میلی مدینه و از میقات‌هاست».[6] صفدی، وفات وی را پس از سال 160ه‍‍ .ق ذکر می‌کند[7]؛ اما از محل وفات و دفن او، گزارشی نقل نمی‌کند. پرواضح است که او باید در شجره یا در مدینه، درگذشته یا دفن شده باشد. او برادری به ‌نام علی اکبر دارد، که بنا به گفته ابوالحسن عمری نسابه، از اصحاب امام صادق7 بود و از آن حضرت، روایت نقل می‌‌کرد و فرزندی نداشت.[8]

 

عمر اشرف فرزند امام سجاد(ع)

عمر اشرف فرزند امام سجاد(ع)

وی، نخستین فرزند امام سجاد7 بود، که از او به شایستگی یاد می‌شود. عمر، مکنّی به ابوحفص[1] و ابوعلی[2] و ملقب به اشرف[3] بود. به آن دلیل به این نام ملقب شد، تا فرقی بین او و عمر فرزند امام علی7 باشد؛ زیرا پسر امام علی7، از یک جهت و عمر فرزند امام سجاد7، از دو جهت (پدر و مادر)، شرافت نسب داشتند. ازاین‌رو اولی به عمر اطرف و دومی به عمر اشرف خوانده شدند.[4] چنانچه همین شرافت نسبی، باعث شد میان فرزندان جعفر طیار، اسحاق عریضی را اطرف[5]، و اسحاق بن علی زینبی[6] را اشرف ملقب سازند.[7] عمر اشرف از برادرش زید شهید، بسیار بزرگ‌تر[8] بود.

زن و فرزندان عمر اشرف

زن و فرزندان عمر اشرف

ابوالحسن عمری نسابه، تعداد فرزندان عمر اشرف را پانزده تن ذکر می‌کند که عبارت‌انداز: محسّنه یا محبّه، سیّده، اُم حبیب، عبده، خدیجه، جعفر اکبر (معروف به بنین و مادرش از قبیله نوفلیه بود)، جعفر اصغر (مادرش کنیز بود)، اسماعیل (معروف به ابن عمریه)، موسای اکبر، موسای اصغر، حسن، ابوعمر ابراهیم (معروف به حسن)، علی اکبر (وی از امام صادق7 حدیث نقل می‌کرد)، محمد اکبر و علی اصغر.[1]

عبیدلی نسابه، تداوم نسل عمر را تنها از دو فرزند او به اسامی علی و محمد می‌داند. [2] این دو بزرگوار، هر دو از محدثان شیعه و از اصحاب امام صادق7 بودند. محمد بن عمر اشرف، در سال 171ه‍ .ق در سن 64 سالگی درگذشت.[3] ابونصر بخاری، جعفر را نیز جزو معقبین دانسته و مادرش را از نوفلیه می‌‌داند.[4] نام مادر جعفر، ام اسحاق، دختر محمد بن عبدالله بن حارث بن نوفل بود.[5] یوسف بن حاتم شامی، فرزند دیگری به نام احمد، بر فرزندان عمر افزوده و روایتی نیز به شرح ذیل به او نسبت داده است: احمد بن عمر بن‏ علیّ‏ بن‏ الحسین‏، از پدرش، از جدش، از امام سجاد7 روایت کرد که آن حضرت فرمود:

إنّ اللّه تعالی أخذ میثاق من محبّینا و هم فی أصلاب آبائهم فلا یقدرون علی ترک ولایتنا، لأنّ اللّه حسّن رأیهم علی ذلک.[6]

به‌درستی خداوند از دوستداران ما، پیمان گرفت درحالی‌که در صلب پدرانشان بودند، به همین خاطر قادر به ترک ولایت ما نیستند و خداوند عقیده‌شان را بر آن نهاده است.



[1].  عمری علوی،المجدی ، صص344 و 345.

[2]. شیخ الشرف،تهذیب الانساب، ص186؛ فخررازی،الشجرة المبارکه، ص135.

[3]. طوسی ،رجال الشیخ ، ص112؛ بروجردی،طرائف المقال، ج2، صص20 و 77؛حاکم نیشابوری، مستدرک علی الصحیحین، ج11، صص7 و 67.

[4].  بخاری،معالم انساب العلویین، ص185.

[5].  ابن سعد،الطبقات الکبری، ج5، ص324: شیخ الشرف، تهذیب الانساب، ص186.

[6].قمی، الدر النظیم فی مناقب الأئمة ، ص807.

  • ۸۲۵

آرامگاه منسوب به عمر اشرف

آرامگاه منسوب به عمر اشرف

زیارتگاه منسوب به عمر اشرف، در دو کیلومتری شرق شهر ناصریه به طرف بطحا، در کنار نهر فرات و در منطقه شطرهه واقع شده و بسیار مورد توجه اهالی است. به گفته علامه حرزالدین، این زیارتگاه، در اواخر عهد عثمانی در عراق مشهور شد و گویند، فلسفه وجودی آن، بر اثر خواب بوده است و نزد آل زوید[1]، یکی از طوایف قبیله البدور، از احترام بسیاری برخوردار است و به شریف شهرت دارد.[2]

ساختمان بقعه، قدیمی و دارای صحن وسیع، حرم، گنبد و رواق است. گنبد بنا به شکل کلاه‌خودی بلند به قطر 6 و ارتفاع 12 متر از سطح زمین است و با کاشی‌های لاجوردی، تزیین شده است. مساحت کل ساختمان، نزدیک به 1000متر است که بیشتر آن را شبستان و رواق‌ها احاطه کرده‌اند. دیوارها با آیات قرآن و احادیث نبوی تزیین شده و بر روی مرقد، ضریح فلزی به ابعاد 2× 5/1 و ارتفاع 5/2 متر، نصب شده است. ساختمان آرامگاه را متعلق به سال 1352ه‍ .ق دانسته‌اند؛ اما در حدود سی سال قبل، شبستان و رواق‌‌ها به آن افزوده شد.



[1] . ظاهرا آل زوید از متولیان بقعه می باشند.

[2]. حرزالدین، مراقد المعارف، ج2، ص111؛ عامری، معجم المراقد و المزارات فی العراق، صص278 و 279.

  • ۸۴۸
موضوعات
سایت علمی پژوهشی زیارتگاه های جهان اسلام (معرفی بیش از چهل هزار زیارتگاه)

طراح وبلاگ: سید محمد علوی زاده